دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

۲۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

هله نومید نباشید که تو را یار براند....

کی باورش میشه؟

امام رضا ع جونم :((((

چقدر شرمنده م...

خدایا... ای فدای تو همه بزهای من.‌.‌.

تو راهم. دارم میرم سمت فرودگاه! کی باورش میشه؟.....

امام رضا ع جونم مرسی که با اینهمه بدیم دعوتم کردی :(((

وای خدایا.. چقدر دلم می‌خواست. خدایا. عاشق این آیه کتابتم‌...

و من یتق الله یجعل آن مخرجا من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه... آن الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی قدرا...


یتق الله که نکردم... جز روسیاهی چیزی ندارم. اما خواستم یتق الله کنم. و... من حیث لایحتسب.... خدایا.... باورم نمیشه... دقیقا من حیث لایحتسب.... الحمدلله....

امام رضا ع جونم.... چقدر شرمنده م.

خیلی حس بی نظیریه که جمعه ازت بپرسن مشهد میری؟ بعد شنبه عصر بگن فردا فلان ساعت پرواز دارید. جا هم جور شده. اینم آدرسش. هزینه بلیت هم نمیخواد بدید. مهمون امام ع هستید....

آخه خدایا.....

#هله نومید نباشید که تورا یار براند...

مرسی خدا.... یاد حرف باران میفتم ک قبلنا گفته بود. چقد بهم ثابت شده همیشه.مرسی خدا...

اینکه به مو می رسه اما پاره نمیشه. دقیقا تو بدترین شرایط روحی.... خدا جونم... عشق دلم... مرسی خدا. مرسی مرسی مرسی....

از خودت میخوام بتونم خوب استفاده کنم از این سفر. نهایت استفاده رو إن شاءالله...❤❤❤❤❤😘😘😘😘

نمی‌دونم چجوری تشکر کنم حضرت عشق.... همیشه مهربان... مهربان ترین...❤❤😘😘😘

#در راه فرودگاه....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۶
ترانه زندگی

یه جور بدی از خودم بدم میاد....

اینهمه منو میخواد و من اینهمه سردم....

انگار نه انگار مادرته....

چقدر بد شدی....

چقدر بد شدی....

چقد دلننگته.... چقدر دوستت داره.... و تو....

+ امروز نرفتم اسکیپ روم رو. زینب می‌خواست بیاد. کنسلش کردم که راحت باشه. یکی از دلایل مهمش این بود.

بعد یهو زینب بگه چادر اضافی داری؟ بگه مشهد میای؟ .... و ....

بعد یهو جور شه بری پیش شهید ِ جانت. بری پیش محمد رضا....شهید زنده... با آنا و زینب.

بعد یهو زینب کمکت کنه که بتونی طور درستی ک باید گردآوری می‌کردی انجام بدی. خدا زینب رو از قشم رسوند یهو...!

++ وقتی مشهد رو گفت، همش تو ذهنم دوره میشد،

« و من یتق الله یجعل له مخرجا من حیث لایحتسب....»

یتق الله ک نکردم. سعادتشو نداشتم,فقط از خودش خواستم... و اینطوری من حیث لا یحتسب شد .... خدایا شکرت...

حتی همین پژوهش... واقعا من حیث لایحتسب هست...

ممنون خدا.

خدا آدمم کن.... برای احترام... محبت..خیلی نیازش دارم خدا جونم....❤❤😘😘😭😭😭

+++ یعنی مشهد درست میشه؟ یعنی خیر هست که بریم مشهد؟

++++ چرا انقد آشفته م؟ همه چی خوبه چرا من اینجورم...

اگه امام رضا ع نداشتم مرده بودم....فقط خودشون پناهمن....

دلم گرفته، دوباره هوای تو رو داره

چشمای خیسم واسه ی دیدنت بی قراره😭😭😭

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۴۹
ترانه زندگی

اینم قسمتی از معجزات هفته پیش... عنایات شهدا و لطف بی حد خدا...

حال خوب..

وقتی پا روی خواسته دلت میذاری و نمیری کلاس مشترک. وقتی میفهمی اینجا برنامه ست، بدون مکث میگی به امیدخدا هستی...


بعدش چرخ می چرخه و می چرخه...


یهو به خودت میای میبینی شاید تغییرات درونیت، از همون وقتا بوده. از وقتی که برگشتی. یادته توی همون اردو چقدر خرده شیشه داشتی؟...


الآنم داری. خیلی. اما در مقایسه با قبل.... نگاهم متفاوت تر شده. شهدا نگاهم رو متفاوت کردن با لطف خودشون و با نظر خدا...


حال خوب یعنی الان که میای متوجه شی که چقدر برکت از اون بار وارد زندگیت شه.


حالخوب یعنی وقتی واسه بقیه اعضا صلوات میفرستن تو یهو تو دلت بگی کاش توی این فضا و این آدما برای تو هم صلوات می‌فرستادن.‌‌..


و یهو یکیشون بگه برای سلامتی این خانما صلوات...


اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...


خدایا....


حال خوب یعنی گره خوردنت با شهدا...


از پژوهش پیشنهاد دکتر خدادادی گرفته تا اینجا و اینهمه نشونه... الحمدلله....


حالخوب یعنی این اتفاقا... این نشونه ها.... مرسی خدا جونم 😘😘


بعد یهو به خودت میای و میبینی که دقیقا روز و ساعتی ک کلاس مشترک شمس داشتی، قسمتت میشه که بخوای برای همسران محترم شهدا... همدلی رو توضیح بدی. یعنی انگار اون برکت و نگاه و حضور شهدا چندییییین برابر قبل میشه... درست وقتی ک می‌تونستی جایی باشی ک دلخواهت بود اما نرفتی. حالخوب یعنی وقتی داری توضیح میدی و کم میاری، از خود الله و شهدا بخوای کمکت کنن و یهو یه چیزایی ب ذهنت بیاد و به کلاس جهت بده... الحمدلله....


هیچ کاره م من واقعا... خدایا شکرت.


حالخوب یعنی وقتی میخاستی کتاب شهید هادی رو هدیه بدی به اعضا و خودتم دنبال کتابش بودی و یهو انگار غیب شده بود و بعد تو مغازه ی داخل فرهنگسرا دوستت میبینه و بهت میده و میگه فقط همین یکی بود.... کنار شهدا، کتاب شهدا.


حالخوب یعنی بعد اجرای کلاست، پشت شیشه در راهرو فرهنگ سرا، پوستر می آید مهربان ترین رو ببینی.......... الحمدلله... همش نشونه❤


مرسی خدا جونم...


حالخوب یعنی وقتی گروه مستند سازی هشتگ خدای من رو می‌ذاره و بعد پای تلفن بهت میگن که روشا میگه خدای من!


واقعا اینا اتفاقی نیست.... آدم چی می‌تونه بگه... جز الحمدلله... جز شکرت یا الله... جز عشق ترین ِ جان دلم یا الله...❤❤❤😘😘😘😘


حالخوب یعنی شام خوردن توی فضای باز... باد... درخت... آسمون خدا... بادی که از طرف خدا اومده منو ناز می‌کنه......وای خدایا....عشق ِ دلم...😘


حالخوب یعنی دلت برای مامان و بابا تنگ میشه. حال خوب یعنی مامان بابات دلتنگت میشن...


حالخوب حالخوب حالخوب....


شکرت خدا جونم‌‌‌...

+ همون روز بعد اجرای همدلی، پیکسلی که مینا داد بهم. اللهم صل علی فاطمه و ابیها...


پنجشنبه...

جمعه... دکتر احمدی اسمم رو هم یادش بود! این خیلی عجیب بود برام.

++ چقدر دلم برای خانواده های عزیز شهدا تنگ شده به این زودی ❤❤

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۲
ترانه زندگی

انقد این مدت اتفاق خوب وسط یه حال بد افتاده که نمی‌دونم چی بگم... چجوری تشکر کنم...

امروز رو بگم. سه شنبه، چله به اسم من و باران در اومد. بعد لبیک یا حسین توی گروه قرآن گفت مشهده و نایب الزیاره... رفتم خصوصی ش گفتم التماس دعا. گفت دعا میکنم و نماز می‌خونم...

اومدم گروه چله. الهه حسینی حرم رفته بود و عکس گذاشته بود از منبر امام زمان ع در مسجد گوهرشاد. همونجا که با شیدا اینا رفته بودیم و چقدر دلم می‌خواست برم..

بعد مثلا محدثه بهم یه پیام بده همین امروز. و با یه خیریه ای اشنام کنه ک روز سه شنبه ها به نیت حضرت مهدی ع، ب مردم هدیه میدن در یه نقطه شهر.

اینهمه اتفاق خوب. اینهمه نشونه از طرف امام رضا ع جونم..... عاشقشم...❤❤❤ خدا جونم، خدای عشق و گلم یه عالمه شکرت ❤❤😘😘😘


+ از یه عالمه نشونه سفر هفته پیش بگم؟ از عنایت شهدا؟ ....

از این بگم که درست لحظه ای که دارم می زنم به سیم آخر، یهو خدا یه جور عجیبی کارا رو راه بندازه. وقتی که خسته شدی و دلت خیلی شمس میخواد.. دلت خدا و گریه کردن براشون میخواد. ولی پنجشنبه برنامه دکتر غلامی بود. بعد یهو همون عصر دلگیر که مامان به خواست خودش خواستگار خوب ت رو رد میکنه، یهو بخونی ک کلاس چهارشنبه تشکیل نمیشه. بعد یهو الناز زنگ بزنه که اردو افتاده چهارشنبه!! یعنی انگار خدا کلا راه رو برات باز کرده...❤❤ الحمدلله علی کل حال....😘😘😘

نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم خدا.....

اینک پنج مرداد گفتم چشم و نرفتم کلاس. الان اینجوری برام جبران کردی. من حیث لا یحتسب..... واقعا همینه. از جایی که فکرش رو هم نمیکنم. 

خدایا.... دلم خیلی گرفته. خیلی خسته م. خودت کمکمون کن.

+ دوشنبه با استاد و مرجان رفتیم بیرون. رفتیم پیتزا. رفتیم سون. قبلش شهر کتاب و مسجد النبی(ص). شعری که اول کتاب نوشت... کتابی که خرید....اهنگی که داد درست اوج زمانی که داشتم می بریدم...

خوبم من... فقط یکم خسته م. همین....

+ چی شد که دکتر خ اسم ما رو رد کردن؟ واقعا لیاقتش رو نداشتم.... مرسی شهدا. من شرمنده تونم 😭😭...

 کمکمون کنید خوب از پسش بر بیایم. به نیت خودتون... إن شاءالله...❤❤😘😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۵
ترانه زندگی

بسم الله الرحمن الرحیم....

امروز... جلسه با دکتر خ.... برای پژوهش....

نمیدونم روی چه حسابی این حقیر رو انتخاب کردن...

مرسی شهدا.... شرمنده شهدا شدم حسابی.... إن شاءالله بتونم خوب از پسش بربیام و شرمنده شون نشم بیشتر از این.

چه گویمت که تو خود بخوان حدیث عشق....

خدایا...شکرت... الحمدلله...

استخاره ها....حاج آقا...

استخاره کلاس ک الحمدلله خوووب در اومد. خدایا شکرت. شکرت گل عشق دل من ...❤❤

گفتن که نفس کلاسا خوب نیست اما شرایطی دارم که دارم ازشون استفاده می‌کنم. فرمودن یه تشنگی ای دارم که می‌تونم ب کمک و عنایت خدا ازشون استفاده مثبت کنم... إن شاءالله که بشه...❤😘

استخاره وحودگرایی بد اومد! که البته عجیب هم نیست برام..

استخاره موسیقی رو نگفت پای گوشی. گفت ب امیدخدا حضوری. بعد گفت بد اومده و گفتن توی مسیری داره میوفته که الان به نفعشون نیست. چیزی ک شنیدم. یه جمله بود. عجله ای.

این مسیر چیه یعنی؟ همین پژوهش؟ حال و هوام؟ ارتباطم با خدا؟ و ...

یا بعدا ک عصر مامان گفت خاستگاره دوباره زنگ زدن، گفتم نکنه ازدواج؟؟

حالا ب امیدخدا فردا با فاطمه حرف میزنم... چون فاطمه هم گفت حضوری میگه برام عجیب بود.

قبل اینکه جلسه رو برم مامان ظهر گفت که زنگ زد مامان جناب خواستگار!

بعد قرار شده خود جناب به مامان زنگ بزنه.

مامان گفت زنگ زد و بابا هم خونه بوده.

شنیده. مثل اینکه تحصیلاتش حوزویه اما معادل ارشد. اما ملبس نمیشه. گفته خشک مذهب نیست. گفته با مختلط بودن و اینا مشکل ندارم اما اعتقاد دختر خانم چطوره؟ گفته برام مهمه. گفته کار فرهنگی میکنه.

خیلی برام عجیبه. ک بابا فهمیده. ولی میخوایم قرار بذاریم همو ببینیم!

نمیدونم.

عکسشو مامان داد بهم. فکر کنم از پروفایل ش. مثل اینکه شبستان حضرت معصومه س هست. چهره ش بد نیست خوبه. نمی‌دونم. هرچی که خیره به امیدخدا.

این هفته که نیستم. إن شاءالله توی هفته دیگه ببینیم همو.

به امیدخدا...❤ هرچی خودش بخواد... مرسی خدا.... اینهمه اتفاق خوب توی یه روز... الحمدلله....❤❤❤

زنگ زدن شون بعد اون همه حس نخواسته شدن...

به نظر از نظر اعتقادی شبیه بودن البته در حد حدس

مهم ترررررش خوب بودن استخاره موسسه❤

و اینکه شهدا افتخار خدمت گزاری م رو بهشون دادن...

زیارت شهدای مزار دانشگاه امروز بعد کلاس...

کلاس دکتر رو رفتن...

اردوی دماوند و دیدار با عالِم...


و خوش رفتاری بابا باهام برخلاف انتظارم!

واقعا خدایا شکرت... الحمدلله علی کل حال❤❤❤😍😍😍😘😘😘😘😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۷
ترانه زندگی

یه حس خاصی بود که شاید نشه دقیق توضیحش داد حتی..قبل خواب به خدا گفتم خودت بیدارم کن برای نماز.

بعد دقیقا اذان رو ک دارن میگن، تو با صدای اذان ک نه با صدای سلامی که توی گوشت می پیچه بیدار میشی و بعد میفهمی چیه.. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ع.... دقیقا همین بوذ. بعد اونوری شدم تو تخت گ یهو صلوات خاصه حضرت پبلی شدتو مغزم... 

انگار یه صدای بی صدایی بهم میگلفت که چون توی کارتون مستند سازی آرام ، نیت و اسم حضرت ع هست، خودشون دستمون رو گرفتن.

یعنی جز این نیست ک خود حضرت بیدارمون کردی...

عشق جان دلم.... عسل گلم...امام رضا جانم ع... بیئیی نهایت دلچسب بود و هست..و

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۰۵:۱۴
ترانه زندگی
همه جا خداست....
# چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی...

+ خدا کاش بغلم کنی.... میخوامت خدا....
خدا بسه دنیا.....
دارم دق میکنم خدا....
++ فکر رفتنشون... تنهایی قلبم... دیدن این چیزا تو خونه....
• خدا کور نیستم. محبتا رو می بینم....فقط به نظرم بودنم دیگه فایده نداره...
+ خدا .... امشب بابا گفت کربلا نمی‌ذاره برم. دوستانه گفت. از محبت گفت. اما گفت اربعین نمی‌ذاره. گفت الآنم نمی‌ذاره 😭
خدا انگار امام رضا ع بهم نشون داد که اگه قرعه هم اسمم درمیومد اینطوری بابا نمیذاشت....
خدا بسه... خواهش میکنم بسه.... قلبم داره می ترکه خدا....
فکر رفتنشون... همه چی... بی فایده بودنم... همه چی.... تو این شرایط بودنم...بسه خدا... عمیقا بسه... مرسی خدا...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۶
ترانه زندگی

حس میکنم دیگه وقتشه...

دیگه چیزی ندارم که انجام بدم....

حس میکنم باید برم....

حس میکنم که دیگه خدایا #بسه...

حس می‌کنم که خدایا.... منو تو آغوشت بگیر...

بذار آروم شم خدا....

حس می‌کنم که آخرشه... لطفا آخرش باشه...

حس می‌کنم که دیگه چیزی ندارم تو دنیا... چیزی نیست که دلم براش هُری بریزه... حس می‌کنم که خدایا.... تموم شه اگه میشه... 

حس می‌کنم که خدایا.... بذار رها شم از این وضعیت... نه از غم... به خاطر غمش نمی‌گم خودت می‌دونی...

به خاطر این نمی‌خوام تو این شرایط باشم و نمی‌تونم هم کاری کنم...خدایا... کاش بس باشه....

بیشتر از این زندگی منو نکُشه... خودت منو بگیر تو آغوشم خدا..❤😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۴۰
ترانه زندگی

دیشب خیلی خوب خوابیدم. خیلیا. انقد ک هشت صبح بیدار شده بودم سیر خوااب!

الان یهو یادم اومد که با قرآن خوابیدم فکر کنم...

برم دانلود کنم صوت شون رو بقیه سوره ها رو ...❤

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۵۶
ترانه زندگی

خواستگار دومی دیشب زنگ زد... همون که دم مزار شهدا بودم...❤

همه چیش فعلا ندیده خوبه به جز سن!

نمیدونم این سن چیه که انقد هی برای من بالا مورد پیش میاد.

یعنی بین موردایی که بوده اکثرا سن اینطوری بودن.

این که گفتن الان ۱۰ سال بزرگتر از منه. حتی تا ۱۴ سال بزرگتر هم مورد بوده!!

اما همین نه ده یازده سال مواردی بوده که برام عجیبه انقد!

ولی مثلا حتی رشته ش، سطح علمی و کار و مذهب و حتی چیزای بی اهمیت مثل محل زندگی و اینکه به مامانش گفتم خونواده م مذهبی نیستن گفت مهم خودتی و ما هم همینیم و اینا...

البته همه اینا صرفا بر اساس شنیده هاست و شنیدن کی بود مانند دیدن...

حالا اگه دوباره زنگ بزنن....

هرچی خدا بخواد. خودشون میدونن چی خیره .... یا الله...

دوستت دارم یا الله.... عاشقتم یا الله...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۲
ترانه زندگی