دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۲۴
ترانه زندگی

و انسان هایی که حاضرند زجر بکشی ولی ظاهرت مطابق میل‌آن ها باشد....

+ کاش میتونستم بهت بگم که یکم خودمو ببین.

بگم که چقدر دوست داشتم پیشت خودم می بودم....

بگم چقدر روحم خسته و آزرده ست از تنهایی... از پذیرفته نشدن.... از تحقیر شدن های مدام....

دین و ظاهر یک جور

سیاست یک جور

تنها ماندن از جانب دوستان جور دیگر!

و مشکلات بحث ازدای که شده.... و عدم صحبت باهات توی این زمینه توسط فرد مورد نظر...

بگذریم

فقط

دلم

شکسته 

و 

خسته است.

 

روحی رنجور

خیره به دور دست ها

ساکت

و تنها

غمگین...

اما امیدوار....

یقین دارم که خدا نگام می کنه و خودشون جبران کننده زیاد ِ همه این سکوت ها و تنهایی ها و دل شکستگی ها هستند...

یقین دارم... همانطور که تا به الان نیز همین گونه بوده است....

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۰۵
ترانه زندگی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۳ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۵۱
ترانه زندگی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۶ اسفند ۹۸ ، ۰۴:۵۰
ترانه زندگی

خدایا شکرت بابت اینهمه اتفاق خووووب و غیرقابل باوری که افتاده و داره مبفته....

خدا جونم خیلی مهربونی.... خیلی کریمی خدا.... خدا خیلی حواست به همه هست.... قربونت بشم خدا جونم.... دوستت دارم بییییی نهایت.....

الحمدلله رب العالمین...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۸ ، ۰۰:۲۷
ترانه زندگی

ناهید اینا امروز صبح زود رسیدن.

غروب بعد از دلگیری ها منتظر بودم برن تا یه دل سیر گریه کنم... تا فکر کنم و هی فکر.... ولی احتمال خیلی زیاد فکرای منفی و ناخوب...

هنوز نرفته بودن و توی چارچوب در بودن ک آجی پیام داد تنهایی؟ تا من بخوام جواب بدم چندبار زنگ زده بود...پشت هم...

اصلا نگران شده بود....

بعدش گفت خودت خوبی؟ منم شروع کردم به حرف زدن...

۱۲ تومن تخفیف اسنپ فود داشتم... به آجی می گفتم که بگیرید استفاده کنید. فقط مال امشبه. قبول نمی کرد.

بعدش زنگ زد و گفت که داداشش از بیرون اومده و غذا سفارش دادن. چندبار میگفت چقدر جات خالیه و ... . از اون جات خالیه های واقعی.. ‌ خدا جونم الحمدلله.....

دیگه زنگ زد و گفت که ازت خواهش میکنم ما خریدیم تو هم با تخفیف برا خودت بگیر که همه با هم غذا از بیرون بخوریم.

واقعا میل نداشتم.  گفتم اصلا تو مودش نیستم، گفت به خاطر همین میگم. نمیدونستم به این همه محبتش نه بگم. سفارش دادم. دیگه یه پیتزا رو به تنهایی خوردم!

یاد ماه رمضان افتادم. سحرهای ساکت و تنها. یا الان سکوت خونه ک تنهاییم.... نمیدونم. واقعا الحمدلله داره. که مجبور نیستم اونجا باشم... که خداروشکر تنهایی رو هم دوست دارم. ولی راستش بودن با یه آدمهایی از تنهایی هزار برابر بهتره و خدا هم راضیه....

دلم گرفته راستش یکم. یعنی میشه این روزا تموم شه؟ این تنهایی، نفس گیره.... نمیتونم به ماه رمضون امسال که گذشت فکر کنم....

خدا جونم.... که البته در کنارش چقدر خوبی ها هم داشت.... الحمدلله‌‌....

خدا جونم دوستت دارم.... خدایا خییییییییلی شکرت.  که یه آجی ‌ واقعی بهم هدیه دادی بعد از اوووونهمه تنهایی و حیرونیو سردرگمی....

خدا جونم خیلی خیلی خیلی شکرت. الحمدللهرب العالمین ❤❤❤❤❤❤😍😍😍😍😍😍😘😘😘😘😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۸ ، ۰۰:۱۹
ترانه زندگی

به خودم میگم ترانه ناراحت نباش از اینکه ماه رمضون داره میاد و این وضعیتته... ما که از فردامون خبر نداریم،

شاید تا ماه رمضون مُزدی....

یه خودم میگم، خودمو بغل میکنم، توی خودم مچاله میشم و سعی میکنم خودمو آروم کنم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۹:۲۱
ترانه زندگی

و احتمالا آخرین شب جمعه...


نفس های آخر ِ دخترک کوچک در این خانه.. در این شهر... در این کشور...


داغم. چشمام، صورتم... بی حالم. ناآرومم و نمی‌دونم چی آرومم می‌کنه. بی قرارم.

خدایا ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۰۹
ترانه زندگی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۲۲
ترانه زندگی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۵۱
ترانه زندگی