دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

۷۵ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

امروز اولش خوب بود

صبح با سروناز ، کلاس تفسیر پیاده روی حرف زدن با سروی

بعدش کوچه پس کوچه های فلان خیابان برای تحویل دادن وسیله و کتاب.

بعدش یه ناهار خیلیییی خوشمزه و چسبناک بعد از مدتها با مامان خوردن.

بعدش سینما.

بعدش پرینت بلیت مشهد.

اما وقتی اومدیم....

کاش هیچوقت نمی نشستم تو هال :)

باید کم کم به طور جدی بهش فکر کنم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۵ ، ۲۱:۰۶
ترانه زندگی

بهم گفت خر تعصب....

منم عصبی شدم، جیغ کشیدم، داد زدم، حس می کنم تا مرز سکته رفتم! جوری که من یهو سردرد گرفتم و رگای سرم شروع کرد نبض زدن ...

هنوزم میزنه حتی.

تو همون حال یهو غزل بهم خبر خوش داد. خداروشکر حالم بهتر شد.

یکی اومد ازم عکس کتاب مورد نظر رو خواست.

میخوام برم شعر بخونم... روحم شعر می طلبه..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۵ ، ۲۱:۰۴
ترانه زندگی

هرچه این دوربین جلو می رفت ؛

مرگ من هم قشنگ تر می شد :)

#علیرضا آذر


+ کلا بودن تو جمع شون برام پیامد داره !

چه المپیاد باشه، چه اخبار باشه، چه یه اسم باشه

++ جدیدا هم که مخاطب مستقیم و چشم تو چشم قرار میگیرم!!!

+++ مکانیزم دفاعی جا به جایی !! .... :)


* باید چیکار کنم؟

باید بروم دست به کاری بزنم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۵ ، ۰۰:۳۴
ترانه زندگی

چرا وقتی فهمیدم فردا خونه ست، حالم بد شد باز؟

خدااا !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۵ ، ۲۰:۵۹
ترانه زندگی

وقتی بخواد بشه میشه دختر خوب...

مگه خدا بار اولشه که خدایی میکنه ؟

مگه میشه هیشکی تو جهان شرایطش مثل تو نباشه ؟

خدا حتما نگاهت میکنه و حواسش هست بهت.

پس به خودش توکل کن.

باشه؟ وقتش بشه میشه.:۱۱:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۷
ترانه زندگی

معده م.....

میسوزه.... درد میکنه....

چقدر گریه کردم و چقدر گریه دارم هنوزم.

چشمام باز نمیشه دیگه ........ اما هنوزم صورتم خیسه....

چقدر حالم بده امشب

وای خدا....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۰۱:۰۰
ترانه زندگی

بعضی شبا آدم دلش میخواد فقط بمیره

فقط...

بمیره ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۲۳:۵۰
ترانه زندگی

فکر نمیکردم یه بوی آبجو انقد بتونه حالمو بد کنه....

شبی که از پیش محمدرضا اومدم. هنوز دلتنگتم محمدرضا.... هنوز برات کامل گریه نکردم. محمدرضا ی من ....

+ اون حسای لعنتی برمیگردن...

++ این جسم.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۲۳:۴۴
ترانه زندگی

کشفش کردم!

این حالت تهوع لعنتی رو.

وقتایی که عصبی یا ناراحت میشم اینطور میشم! جدیدا!

+ خدایا..... بازم اون بوی سگی لعنتی....

طاقتشو ندارم هنوز. برام تداعی میشه.

++ هنوز فرق بین کربلا و سامرا رو نمیدونن ، میان نظر میدن. مگه نمیدونن من حساسم؟ تا کی دلم بشکنه؟ خدا....

کمال.... استکمال.... جهاد با نفس.... شمس الشموس....چشم زیبا بین.... خدایا...

#بوی لعنتی....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۲۲:۴۴
ترانه زندگی

دست خودم نبود

نفهمیدم چی شد

فقط میدیدم کل صورتم خیس اشک شده

+ کلنا عباسک یا زینب

++ مرسی از دعوتت محمد رضا

+++ چشام.. میسوزه ، از گریه...

هدیه های امروزت محمد رضا.... دومین غذایی که ازت گرفتم...

اولیش فسنجان مامان پز ت بود.... محمد رضا........

چقدر مامانت بشاش بودن ماشاءالله. بهشون گفتم دعا کنید ما هم بتونیم همچین بچه هایی تربیت کنیم، بهتون غبطه میخورم.

++++ نماز جماعت! :))

° گشنمهه

+++مرسی محمد رضا. مرسی داداش کوچیکه. فقط میتونم بگم مرسی.

√√√ خواب و بیداری مثل هیپ و شاید دقیق تر! مث رویای صادقه

اولیش که انتخاب بین ۱۷۵ اینا و ۱۸۱ اینا که ۱۸۱ اینا بهم توصیه شد!

دومیش هم « و اقم الصلاة و علم اموزی ت رو ادامه بده فعلا» ....

مرسی. مرسی. مرسی مرسی مرسی مرسی:***

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۲۱:۰۶
ترانه زندگی