عزیز من
پاییز غم انگیز برگ ریز
یک روز می رسم
و تو را
می بهارمت!
#دکتر سید مهدی موسوی
دو شبه که یا از سوزش معده خوابم نمی بره و یا از خواب بیدار می شم نیمه شب!!
الانم گرسنمه معده م میسوزه اما میل ندارم به چیزی.
+ دفعه پیش هم تا چند روز بعد هیپ اینطوری بودم، نمیدونم ربطی داره یا تلقینه؟
البته شاید اثر اون قرص هم باشه.
کلا از اول هفته خیلی کم غذا خوردم. خوشحالم. خداروشکر. فکر کنم افتادم رو دور لاغری! خوبه دیگهه. خدایا شکرت.
با اینکه صبح یکم دیرتر بیدار شدم و حموم باید میرفتم اما به تنبلی و کم همتی غلبه کردم و اقا دعوت کرد و رفتم شاه عبدالعظیم (ع). وقتم کم بود چون باید میرفتم جایی. اما همون جا کلی گریه کردم. همون چهل پنجاه مینی که اونجا بودم.... کلی حرف زدم.... با او...
بعدش رفتم کلاس محبوبم. هدیه به خدا. عالی بود. واقعا حکمتش بود که به جای پنجشنبه ، امروز برم. چون امروز نیازش داشتم. الحمدلله . ❤ .
بعدش توی نمازخونه مترو، یا واهب الهدایا...
خیلی اروم ترم. بعدش بارون که خودش هدیه ی خداست....
بعدترش هم اتفاقی تو یکی از کانالا فال این هفته ت رو ببینی که میگه کار درست رو کردی. پس شنبه کار خوبی کردی و لازم بوده.
لازمه درباره این حس و درباره کم و کمتر کردنش ″فکر″ کنم. تفکر که درس دفعه پیش بود و هدیه به خدا که درس امروز بود.
به یه آرامش نسبی رسیدم. خداروشکر. خدایا مرسی جان دلم.
الحمدلله علی کل حال.
#حالم_بهتره
+ دلم تنگه برای گریه کردن....
کجاست مادر، کجاست گهواره ی من؟ ....
همون گهواره ای که خاطرم نیست
همون امنیت حقیقی و راست
همون جایی که شاهزاده قصه
همیشه دختر فقیرو میخواست
همون شهری که قد خود من بود
از این دنیا ولی خیلی بزرگ تر
نه ترس سایه بود نه وحشت باد
نه من گم می شدم نه یک کبوتر
دلم تنگه برای گریه کردن....
کجاست مادر، کجاست گهواره ی من؟...
نگو بزرگ شدم، نگو که تلخه
نگو گریه دیگه به من نمیاد
بیا منو ببر نوازشم کن
دلم آغوش بی دغدغه میخواد
تو این بستر پاییزیِ مسموم
که هرچی نفس ِ سبز ِ بریده
نمیدونه کسی چه سخته موندن
مث برگ روی شاخه ی تکیده
دلم تنگه برای گریه کردن...
کجاست مادر کجاست گهواره ی من؟...
ببین شکوفه ی دل بستگی هام
چقد آسون تو ذهن باد می میرن
کجاست اون دست نورانی و مؤجز
بگو بیاد دستمو بگیره....
دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست مادر، کجاست گهواره ی من ؟...
+ خوانده شده توسط گوگوش
#ترانه زویا زاکاریان