آخه بی معرفت... برای غده ی تو سینه ت وقت حاملگیت نذر مشهد کردی...
حالا شد عیسی مسیح؟
+ لایو امشب امام رضا... ۱۹ فروردین، تولد امام جواد ع.....
عصرش با سروناز قرار داشتم، میخواستم ماشین ببرم. دیدم آنقدر حالم بده، آنقدر دست و پام می لرزه که یا خودمو می کشم یا یه چیزی میشه... نرفتم. کنسلش کردم. اصن نمیتونستم هم ببینمش. با این حال....
پیام دادم به باران... فوری گفت میاد.... رفتیم فانوس. تو مترو همش گریه کردم. تو ایستگاه منتظرش بودم گریه کردم. اما چه فایده.
هم مامان هم باران بهم میگفتن یه رژ میکردی لااقل. نمیدونم چرا.
تو کافه داشت گریه م می گرفت باز.... الآنم... چه اهمیتی داره؟
چقدر مُردم امروز من....
حالم بده. الآنم بدنم یخ کرده. بهش که فکر می کنم...
+ سکوت غم از من، ترانه ز تو :((
فکر کنم یه قسمت از قسمت های باقی مونده م تموم شد. مرد.
بدترین خبر عمرم رو شنیدم امروز .......
خاک بر سر من.. خاک بر سرم کنن...
گریه بعد از اتفاق به چه دردت می خوره خب؟ حالا که کار از کار گذشته... حالا که اتفاقی که نباید، افتاده، حالا هی گریه می کنی؟ حالا مثلا حتی جلوی اشکت رو توی مترو و ایستگاه نمی تونی بگیری؟ سر میز ناهار گریه ت می گیره و برای اینکه اشکات رو نبینن به بهونه جمع کردن غذا میری زیر میز و لبات رو گاز می گیری؟ دیگه الان؟ چه فایده؟ چه فایده؟ ....
خدا... چجوری تحملم می کنی؟
چقدر حالم بده.... چقدر حالم بده خدا..... خودمو لایق نمیدونم بخوام بهت نزدیک شم😭😭😭😭
عشق دیرین ِ روز مشترک تو گوشم پلی شده و من بغضم رو میخورم... چجوری بهت نزدیک شم خدا؟ وقتی .... وقتی....
۶ ساله که داری سعی میکنی مسلمون باشی... نتونستی یه آدم رو جذب کنی... نتونستی خواهرت رو یکم مشتاق کنی حتی.... اونوقت.... اونوقت خواهرت توی دوهفته جذب شد.... دوهفته ی کذایی توی ترکیه.... مس/یحی شد.... می فهمی؟ خاک بر سرت.... خاک بر سرت که آنقدر بدی....چی میتونم بگم....
لج می کنم با خودم..
قرص نمی خورم. به درک که تا کی بیدار می مونم. که چند شب بد می خوابم. که حتی چشمام نشون بده شب بیداری ها رو. که در طول روز مغزم خواب باشه. نمیخورم. ببینم تا کجا دووم میاره این بی خوابی ها. رو کم کنیه. باشه. یا تو منو زمین می ندازی یا من تو رو ;)
حضرت شاه عبدالعظیم ع امروز توفیق دادن و دعوتم کردن. خیلی چسبید. خیلی کوتاه بود اما چسبید الحمدلله. بعدش کلاس دکتر غ. چقدر خوبه این بشر ❤ .
حیف ک دیگه اینور سال فکر نکنم بشه نماز بخونیم پشت سرش. روزا طولانی شده و به زمان کلاسمون نمی خوره دیگه.
مزار شهدای عزیز ❤.
+ حالم بده . اصن از صبح که بیدار شدم گیجم و چشام سیاهی میرفت . صبحانه که خیلی کم خوردم و ناهار هم ک خونه نبودم نخوردم ، شام سوپ خوردم اما گشنمه هنوز. شکمم گرسنشه اما خب گلوم سیره :|
لپام قرمزهههه و داغه چشمام. اما تب ندارم. گیجم. شاید واسه نخوابیدن دیشب باشه.
مامان گفت امشب یه قرص بخور بخواب.
منظورش کلردیازپوکساید بود. لعنتی سبز رنگ . نمیخوام دوباره بخورمش..... خدا کنه خوابم ببره... گرچه اون قرص حساسیت خواب آور هم امشب خوردم .... :( :)
+ مشهد... کربلا.... راهیان....