دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

بغل شما فقط خدا جونم...

چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۵:۴۸ ب.ظ

اگه کربلا رو بگه نه چی؟

احساس می کنم دق می کنم ....

هنوز جوابمو نداده. چهار روز شده. پیامم رو هم خونده. خدایا...

هی میخوام برم ازش بپرسم. اما حس می کنم این روزا دوباره خیلی وضعیتش خوب نیست.

خدایا کمک....

چقدر هنوزم دلم گریه می خواد اما این بار توی بغل تو خدا...


+ علائم ptsd رو توی dsm خوندم امروز.... هیچی نمیتونم بگم.... نمیدونم هست یا نه. مهم هم نیست خیلی. حالا اسمش هرچی باشه. تازه به نظر من خیلی بهتر از اون قبلیاست که خانم دکتر خارج درس خونده! بهم نسبت می داد!!

یهو الان نوشتم یاد اون روزا افتادم. یاد ترم آخر که برای اولین بار اون درس برای گروه ما با اون استاد ارائه شد و دقیقا چه کشیدم من چهارشنبه ها :)) . صبحاش با بهترین استاد که هنوزم با هم در ارتباطیم و ظهرش با این یکی. بنده خدا نمیخواست ادم بدی باشه. ادم خوبی بود. حتی استاد خیلی خوبی هم بود. اما خب لزوما نمیشه گفت که مشاور خوبی هم بود. نمیدونم شایدم خوب باشه در کل.


بگذریم. چه ذهن شلوغی دارم.

فردا ارائه قراره داشته باشم و هنوز نمیدونم که بالاخره دانشگاه ها فردا تعطیل شده یا نه!

هرچی خدا بخواد... هرچی خودش بخواد.

من که از شنبه بعد از کلاس دکتر، بیرون نرفتم از خونه.

+ بابا دوباره موسیقی پلی کرده! نگو که می خواد دوباره بخوره.....

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۲۹
ترانه زندگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی