اربعین داغ حرم را به دلم بگذاشتی.... :)
يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۵۷ ب.ظ
افسانه هم رفت...
امروز زنگ زد به مامان برای خداحافظی... اومدم برم اتاق مامان بگم بگه برای منم دعا کنه... اما پشیمون شدم.... نخواستم نقطه ضعف بدم دست خواهر و بقیه !!!
آخرش مامان خودش گفت واسه دخترمم دعا کن دلش میخواد طلبیده شه، بره ....
عجیب بود برام این حرف....
کاش می طلبیدی حضرت....
این روزا به حد جون دادن داره برام می گذره...
دلم برای مامان می سوزه گناه داره فشار روشه ولی عصبی هم هستم و نمیتونم وقت بذارم...
حالم خوش نیست اصلا...
کاش اربعین زودتر بگذره.... کاش زودتر بمیرم...
کاش همین یه آزمایش ساده م ، خبر خوبی توش نباشه. کاش بمیرم زودتر. کاش...
۹۶/۰۸/۱۴