بی قرارم روز و شب...
سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۱۸ ب.ظ
یه جور عجیبی ضعف دارم این دفعه...
+ کلاس رو بتونم استفاده کنم خدا!
++ مامان بزرگ حالشون خوب نیست. بخش عفونی بستری شدن. گفتن عفونت مزمنه. دقیق نمیدونیم چی و چرا. ممکنه حتی ملاقات ممنوع بشن. عمه زنگ زده همه خواهر و برادر ها که شهرهای دیگه هستن بیان پیش مامان بزرگ اگر میخوان.
و من فکرم اینه که خدای نکرده چیزی نشه... اگه بشه، پنجشنبه نشه :/ یعنی کلاس مشترک رو بتونم برم!
بی رحم شدم. نه؟
و بعدشم اینکه ... هفته دبگه مشهد روی هواست... نمیدونیم چی میشه. میترسم بلیت بخریم و بعد... .
++ حالم خوب نیست. بی قرارم.
ای که مرا خوانده ای، راه نشانم بده...
+++ به امیدخدا فردا صبح کلاس استاد لیلای عشق... شب مراسم برادر ِ شهید جان دل...
۹۶/۰۸/۰۲