دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

هیپنو ۲ !

دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۳۰ ق.ظ

امروز جلسه دوم مشاوره م بود.

برای هیپنوتیزم آماده تر بودم. قبول این عمل یه قدم بزرگ برای خودم بود، شهامت رو به رو شدن با ترس م، مواجه شدن با خاطرات تلخ م.

البته تا جایی که یادمه گفت سطح کم یا پایه رو انجام میدیم. یعنی فکر کنم خیلی عمیق نبود.

خیلی تجربه جالبی بود. کاملا بیدار بودم. و کاملا هشیار. اشکم هم اومد، چند قطره.

درباره ی خاطره ی هفت بهمن حرف زدیم .... تولد.... جدی چرا الان که درباره ش مینویسم حسم خنثی ست؟؟؟ چرا برخلاف قبل اذیت نمیشم؟! عالیه! خدایا شکرت.

دیدن پله ها خیلی برام سخت بود. خاطره ش گنگ بود. مردمک چشمام خیلیییییی تکون میخورد.

موقع هیپنوتیزم به منشی گفت یه ربع در اتاق رو نزنه. جالبه دیگه اون خاطره اذیتم نمیکنه انگار!!!

یعنی واقعا اثر کرده؟! یا تلقین ِ ناشی از انجام تکنیکه؟!

* باید اموزشش رو توی برنامه م بذارم.

کتابش رو خریدم، درباره هیپنوتیزم. نصفش رو تو راه برگشت خوندم! روونه و جذاب. الانم میرم بقیه ش رو بخونم.

حالم خوبه! گرچه حسای بدم هنوز باهامه، هنوز عصبانی م، هنوز ناراحتم ، اما حالم خوبه! و این به نظرم یه قدم خوبیه برای شروع. خداروشکر.

الحمدلله علی کل حال.

حس حرف زدن درباره چیزایی که شاید همه جا خوردیشون و شدن بغض، اما اونجا میشه درباره ش حرف زد، میشه حس ناشی از ازشون رو ابراز کرد. اینا خوبه. واقعا راضیم. کاش همینطوری پیش بره. خداروشکر.

درباره ی «بی» بهم گفت روی مکانیزم جابه‌جایی دقت کنم!!! چقدر چیز جالبی. بهش توجه نکردم. این یعنی هنوز بین علم و عملم فاصله ست.

البته گفت که چون رشته ت فلان چیز هست اینو بهت میگم. یعنی تو روند مشاوره این مساله عمومی نیست. مینویسم برای خودم. لازمه بدونم اینا رو.


مقایسه میکنم.... وقتی از جلسه مشاوره با ایشون میام بیرون... وسال ۹۳ وقتی از جلسه مشاوره اون خانم دکتر فلان کشور تحصیل کرده ، میومدم بیرون..... قابل قیاس نیستن،‌ جدا نیستن. روزای خوبی نبود پاییز ۹۳.....


خداروشکر بازم. که اون رو به موقع قطع کردم و این رو الان شروع کردم!

** دکتر زنان رفتیم. دوباره سونوگرافی نوشت. ندوووووست. امپول هم داد. بازم ندووووست!

*** خدایا کمک کن به پولم برکت بده که بتونم جلسات مشاوره رو ادامه بدم. خودت میدونی که نمیشه به کسی گفت و پول هم مقدار مشخصی داره. پس خودت روزی م رو برسون، از جایی که فکرش رو هم نمیکنم❤:*

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۳
ترانه زندگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی