غلبه بر ترسممم
هوراا
خداروشکر امروز ماشین بردم اول رفتم کتابخونه با مرجان و بعدشم کلاس دکتر غلامی. کلی هم گم شدم و تو ترافیک و سربالایی بودم شکر خدا. برگشتنی هم ترافیک بود. الحمدلله که خوب بود. خدا جونم شکرت.
شب هم اومدم تو پارکینگ شکرخدا. ماشین کناری هم بود. اما خوب پارک کردم خب لطف خدا فقط ...
ب یاد حدیثی ک فاطمه سر کلاس گفت. از امیر المومنین ع که از هرچیز می ترسی برو توی دلش. امروز سربالایی و ترافیک و پارکینگ دقیقا همینطوری بود برام. شکر خدا... حرفای الناز و شیدا. مهرشون 😘😘
دوبار ماشین داشت میومد تو شکم ماشین که خدا هوامو داشت. الحمدلله. واقعا هم هردوبار تو خط خودم میرفتم یهو یکی میخاست لاین عوض کنه یا بدون راهنما و نگاه کردن میخاست از پارک بیاد بیرون. واقعا خداروشکر ....
+ یهو سرگیجه بدی گرفتم نیم ساعته. سرگیجه و سیاهی چشم. آبمیوه هم خوردم ک قند داره اما باز اثر نکرد. نمیدونم چرا.
میدونم دارم به معده م بد می کنم هیچی نمی خورم. اما واقعا میلم نمیکشه..
شکرخدا.
++ گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من / از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم...