دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

ادامه ی امروز

پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۰۰ ق.ظ

عصرش با سروناز قرار داشتم، می‌خواستم ماشین ببرم. دیدم آنقدر حالم بده، آنقدر دست و پام می لرزه که یا خودمو می کشم یا یه چیزی میشه... نرفتم. کنسلش کردم. اصن نمیتونستم هم ببینمش. با این حال.... 

پیام دادم به باران... فوری گفت میاد.... رفتیم فانوس. تو مترو همش گریه کردم. تو ایستگاه منتظرش بودم گریه کردم. اما چه فایده.

هم مامان هم باران بهم میگفتن یه رژ می‌کردی لااقل. نمیدونم چرا.

تو کافه داشت گریه م می گرفت باز.... الآنم... چه اهمیتی داره؟

چقدر مُردم امروز من....

حالم بده. الآنم بدنم یخ کرده. بهش که فکر می کنم...

+ سکوت غم از من، ترانه ز تو :((

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۱۷
ترانه زندگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی