اعتراف
دوشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۴۴ ب.ظ
حالم زیادی بده.
یاد حرف اون شب خاله... یاد خصومت... یاد دیشب و شیشه ها.... یاد لاکی خریدنا... نیلوفر..... وای خدایا....
+ شاید بعد عید دوباره وقت مشاوره بگیرم، برم و همه ی اینا رو که بهش نگفتم رو بگم. شاید بگم بگمشون تا خالی شم. چیزی که به هرکسی نمیشه گفت. در اصل به هیشکی نمیشه گفت. چیزی که زجرت میده. زجر زجر زجر ...
باید بریزمش بیرون. این مشروب نیست که آنقدر اذیتم میکنه. شاید موازی بودن مشروب و این مسأله ست که حالم رو آنقدر بد می کنه.
عصبی شدم و معده م میسوزه دوباره. تپش قلب دارم دوباره چند روزه. دوباره خوابم نمیبره.
باید کمک خودم کنم خنده هام پررنگ شده دوباره.
۹۶/۰۱/۰۷