دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

۹۳ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

لحن حرف زدنش...

این چه جور گفتن بود خدایا؟

چقدر دلم شکست... چقدر خرد شدم دوباره خدایا... دوباره و دوباره و دوباره و چند باره...

این چندمین شب است؟ ...

توی سرمای زیاد، توی شب... راه رفتم و بغض کردم و خودم رو کنترل کردم که نبارم....

نمیدونم چی بگم... نوع گفتنش خیلی حالمو بد کرد... گرچه مطمئنم که قصدی نداشته و حتی شاید قصد سنجیدن منو داشته. ولی آخه.... خدایا.....

خدایا بغلم کن که مچاله شدم....

امشب بخواد نوشیدنی هم بخوره، ضربه آخره دیگه....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۶ ، ۲۰:۲۱
ترانه زندگی

یه زمانی تو هر کیفم یه ورق ازون قرص صورتیا بود واسه تپش قلب.

خداروشکر انقدر خوب شده بودم که الان یه دونه هم ندارم.

اما امروز دوباره باید بخرم. چند روزه دوباره زیاد میاد سراغم.


+  خوشحالم که تعمدا اسم قرص ها رو نمیگم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۶ ، ۱۱:۴۳
ترانه زندگی

سردمه... خیلی سردمه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۶ ، ۱۱:۴۱
ترانه زندگی

کاش میشد شیدا رو هم میگفتم بهش... که استخاره میخواد...یا کاش به شیدا نمیگفتم. خدایا خودت کمک کن اتفاق خوبی بیفته...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۲۳:۵۸
ترانه زندگی

یکی از بهترین اتفاقای زندگیم...

حضور فاطمه بوده... خدایا ممنون.....


+ خدایا, اگه خیره نگهش دار برام...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۲۳:۵۶
ترانه زندگی
قلبا دوست نداشتم. خدا خودش می دونه. ولی خب مجبور شدم. بعد از نمیدونم چند وقت....
قرص خوردم.
کلر خوردم. یه دونه اونم با کمترین دوزش. خداروشکر..... این یعنی خیلی وقته نخوردم... ممنون واقعا خدا....

+ امروز اومدم به فاطمه بگم ptsd رو!
انگار خدا به دهنم مهر زد! یهو فاطمه خودش بخواد از موضوعات پیشنهادی ش صحبت کنه. و نگه چی میخواستی بگی! انگار خدا نمی‌خواست... عجیبه. خدا جونم ممنونتم بابت همه چی . . .
Dont worry بنده من.... انگار خدا بهم میگه....
شکرت رحمان من.... رحیم من...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۲۳:۵۳
ترانه زندگی

امروز شکر خدا با استاد راهنمای فعلی صحبت کردم. گفت کاربرگم یه سری ایرادات داره. قرار شد إن شاءالله برطرف شه. حالا که فعلا دوباره سر موضوعم شک افتادم و استاد البته.

آخرین روز کلاس سنجش....

+ شب با مامان رفتیم اونجا که هنگامه گفته بود پیتزا و سالاد سزار. خدا رو شکر. خدایا بودن مامان و داشتنش واقعا یکی از قشنگ ترین نعمتاته. گرچه آنقدر دادی و بخشیدی و همشونم قشنگ... که نمیشه حتی حد و اندازه تعیین کرد واسه عزیزبودن نعمتات. هر کدومش یه جور عزیزه....

+ قسمتی از جلوه رحمانیت خداوند.... پیامبر مهربانی ها.... ( صلی الله علیه و آله و سلم ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۲۳:۴۹
ترانه زندگی

چیزایی که از بالای دوستش می‌گفت... گم شدن ها... اینکه چیا رو میگن و خودشون میدونن ها!.....

پیاده روی امشب... توی هوایی سرد.... ماه شب چهارده... سکوت و بهشت ِ اپن مسجدِ جان....

خدایا شکرت واقعا. بابت همه چی ممنونم ازتون. چقدر حضورش نعمته...

اینکه مملکت صاحب داره!!! چرا امام زمان رو باور نداریم ؟

اینکه همون قدر که منی که الان دارم راه میرم میتونم اثر گذار باشم، شهدا هم زنده ن و موثرن. چه بسا خیلیییی بیشتر از من ِ نوعی. خود خدا گفته زنده ن.

خون اینهمه شهدا. بابا جان مملکت صاحب دارهههه! ایمانش... ایمانش... ایمانش...

خدایا شکرت بابت همه نعمتات. بابت نعمت فاطمه، بابت نعمت بالای دوستش ک گفت بهم... خودش هنوز در تعجبه که چجوری گفته بهم. می‌گفت انگار خدا زبونم رو باز کرد. همون طور که جلوی خیلی از دوستام قفل میزنه به دهنم انگار که نمیتونم بگم. اینکه امروز با چه ذوقی می‌گفت خیلییییی دوستت دارم. از ارتباط عمیق قلبی فرا از بعد زمانی و مکانی که می‌گفت.... خدایا شکرت. خدا جونم کمککک... قربونت بشم گل نازم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۲۳:۴۴
ترانه زندگی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۲ دی ۹۶ ، ۲۳:۳۹
ترانه زندگی

خداروشکر تلگرام و اینستا قطع شد!

الحمدلله کاربرگ رو نوشتم. خدا کنه خوب باشه و استاد تایید کنه که بفرستیم به مدیر گروه. فردا به امیدخدا قراره ببرم به استاد نشون بدم.

آزمون نئو رو که فردا تفسیرش رو داریم خداروشکر خودم انجامش دادم. فردا بعد از صحبت با استاد پایان نامه، خدا بخواد نمره گذاری ش می کنم. فردا دوازده باید پیش استاد باشم إن شاءالله و سه تا پنج هم کلاس داریم. کلاس سنجش که دوست داشتم سرکلاسش باشم و پنج شنبه قراره که نرم اگر خدا خواهد.

فکر کنم امروز چهار پنج ساعت مفید درس خوندم. خدارو شکر واقعا. آرایشگاه رفتم بعد از یک ماه و نیم!! رفتیم استخر رو پرسیدیم. رفتیم ناهار بورک خوردیم و واسه تولد مامان شلوار خریدم خداروشکر. خدایا عمیقا عمیقا عمیقا شکرت عزیزدل جان....❤❤😘😘😘...

تو فکر مامان زهرام. خدایا خوب شه إن شاءالله...


+ امروز بعد نماز ظهر و عصر، در حالت واقعا استیصال این روزا، از خدا خواستم... که چیکار کنم. برای حل این مسأله.. که تا حدودی فهمیدم کار درست چیه اما خب توی انجامش موندم. کمکم کن خدا.

می‌خواستم استخاره بگیرم. برای استاد موسسه و مشاور موسسه که اخر بهمن وقت داده... وقتی زنگ زدم جواب نداد. گفتم حتما آماده نیستم.. دوباره سعی کردم بیشتر با خدا حرف بزنم و راضی بشم به رضاش. و اینکه حداقل بدونم این گزینه ها هست یا نیست. اگه هست تلاش کنم بشه اگه نیست فکرمو متمرکز پیدا کردن راههای دیگه کنم... یه سایت هست استخاره آنلاین... نمیدونم چقد درسته، ولی معمولا ازش جواب گرفتم. نیت کردم و گرفتم. خوب اومد. نوشت با صبر و حوصله انجام بده توکل بر خدا.

دوباره زنگ زدم به حاج آقا... جواب دادن...اومدم بگم دوتا استخاره. ولی اصلا به زبونم نچرخید. گفتم یکی و منظورم استاد بود. حس و حال توکلی که اون دقایق بود... دعای یستشیر... و... .

بعد که زنگ زدم جواب بگیرم، گفتن خوبه! باورم نمیشد! یعنی اصلا فکر نمی‌کردم خوب در بیاد! گفتن خوبه اقدام کنید و اینکه تنها نمی مونید. خدا کمک می‌کنه البته از جایی که گمان نمیکنید❤... مهم این اقدام مقدماتی هست....

بغضم گرفت! همونجا پای تلفن! خداروشکر واقعا...

قربونت بشم من حیث لایحتسب ِ من... میدونی که چقدر عاشق این آیه م...❤... و چقدر برام پیش میاری که هی بیشتر باورش کنم.. بیشتر عشق کنم با این کلام ت خدا جونم...

مثلا مثل کلاس سنجش که افتاده فردا... الحمدلله... خدا جونم واقعا و عمیقا شکرت عشق دلم... دوستت می دارم...❤😍😘.

حالا دیگه سپردم دست خدا. که بندازه به دل استاد.. یا هر موقع که وقتش هست شروع کنم به گفتن إن شاءالله...❤❤❤😘😘😍😍.

حالم بهتره. انگار میدونم چیکار باید کنم کم کم...خدایا خدا جونم شکرت واقعا و عمیقا..❤❤❤😘😘😍😍😘😘.

بعد این جریانات راحت تر نشستم پای درس و خوش اخلاق تر بودم.

واقعا گاهی دلم برای مامان میسوزه. چجوری تحملم می‌کنه این روزا..؟

خدا جونم شکرت ❤😍😘.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۶ ، ۲۳:۱۱
ترانه زندگی