دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

سلام خدا.

می‌خواستم بگم مرسی که محدثه بهم پیام داد برای ثبت نام عتبات عالیات دانشجویی... یعنی منو لایق دونستید... که شیعیان شما ، من حقیر رو هم جزو دوستداران تون به حساب بیارن.... گرچه نمیشه حتی ثبت نام کنم...

اما آقا اگه امسال کربلا نیام می میرم ها... :(


می‌خواستم بگم که مرسی بابت رانندگی، شهامت ش ، پارکینگ و خوب شدمش ، ب دل مامان افتادنش... مرسی خدا...

می‌خواستم بگم که.... خدایا..... میدونم تولد خیر پیش میاد.... ب امید خودت...

می‌خواستم بگم از امروز، لیزر... مامان اومد بالا... می‌خواستم بگم خدا، قربونت بشم که انقد ستار العیوب هستی... ک انقد بنده هایت چشم زیبا بین دارن... می‌گفت ن دخترتون خیلی خانومه... خدایا ...آبروم رو میخری... ابروی من ِ کم رو...

می‌خواستم بگم که چقدر این روزا دلم سکوت میخواد.

می‌خواستم بگم که خدایا..... کلاس دکتر غلامی رو چیکار کنم.... رضایت...

می‌خواستم بگم که خدا جونم.... امشب با باران حرف زدم... مرسی ک آرومم کردی. حرفاتو در قالب باران ب دلم انداختی.

می‌خواستم بگم خدایا لباس تولد رو خودت درست کن.... میدونی ک نیتم رو خدا.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۶ ، ۰۳:۲۷
ترانه زندگی

سلام خدای نازنینم..

می‌خواستم براتون حرف بزنم...

می‌خواستم بگم از دیروز توی ماشین الناز...

حس اضافی بودنم...

می‌خواستم بگم که چقدر حس تنهایی میکنم... می‌خواستم بگم دیشب سر نماز کلی حرف زدم باهاتون و اشک ریختم...که خدا چقدر غریبم نوی زمین ت... چقدر بغض کردم که کسی جایی منتظرم نیست و چقدر سخت میشه گاهی این غربته... بعد امروز مثلا یه اتفاق بی سابقه بیفته و خانم فاطمی بهم پیام بدم که امتحانا خوب پیش می‌ره ؟ ... که خدا بهم بگه حواسم بهت هست....

یا دیشب چقد برای امام رضا اشک ریختم و امروز یه تور ببینم که مرداد میبرن و روز تولد حضرت اونجان... کاش بشه......... خدای نازنینم... امام رضام... خودتون کمک همه کنید و کمک کن حقیر هم...

خدا جونم میخاستم بهتون بگم کمکم کنید این پرونده رانندگی استرسش برام بسته شه. می‌خواستم بگم خدایا اگه خیره شهامتش رو بهم هدیه کن لطفا.. می‌خواستم بگم خدایا خسته م. خیلی زیاد.....

و حتی فکر تولد هم از الان انرژی م رو می گیره... می‌خواستم بگم خدایا... نازنین گل من... خودت دست دلمو بگیر که سرپا و سرحال شه ...

خدایا دوستت دارم نازگل من...

خدایا اگه نقاشی خیره خودت کمک کن خوب پیش بره 😊

خدایا دوستت دارم 😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۶ ، ۰۱:۱۴
ترانه زندگی
سلام عشق جان.
می‌خواستم بهتون بگم مرسی که انقد هستی خدا جونم...
می‌خواستم بگم نمی‌دونم چند وقته که کسی حالمو نورسیده! البته نه کلیشه ای..
می‌خواستم بگم چقدر دلم هوای حرم حضرت عبدالعظیم را دارد و فعلا به خاطر حجم درسها نمی‌شود رفت‌..
می‌خواستم بگویم شکرخودت که ساره عروس شد بعد از اونهمه سختی.. خودت درستش کردی. الحمدلله ❤
می‌خواستم بهت بگم فقط خودت....
می‌خواستم بهت بگم خیلی دلم تنگته ها...فقط تو رو دارما...

+امروز استخاره گرفتم برای اومدن مامان ب موسسه.
باورم نمی‌شد که بد بیاد! و بعد اون توضیحاتی ک اون فرد دادن ک تا نیم ساعت تو شوک بودم! گفتن که بد اومده اون چیزی که میخواهید نمیشه حرفا اثر نمی‌کنه تاثیری نداره برای شما بد میشه و ...
خدایا مرسی! ک انقد خوب باهام حرف می‌زنی ❤
امیدوارم درست استخاره گرفته باشم . إن شاءالله ک همینه.
درسته مامان مشتاقه اما من مو می بینم و شما پیچش مو ...❤😘
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۶ ، ۰۰:۳۸
ترانه زندگی

می‌خواستم بهتون بگم که خدایا مثل اینکه خل شدم!

جنبه ندارم که!

می‌خواستم ازتون بخوام خودتون جنبه ش رو بهم بدید 😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۰۳:۰۱
ترانه زندگی

نمی‌دونم دیشب چجوری صبح شد، نماز صبحم رو خوندم، بعدشم بیدار بودم، یادمه تا آخرین لحظه که نفس عمیق نمیتونستم بکشم و اگه یکم عمیق نفس می‌کشیدم سمت چپم درد می گرفت. یادمه تو خواب و بیداری با ترس نفس می کشیدم. نفهمیدم چی شد که خوابم برد دیگه. یادمه یکم بهتر شده بودم.

یعنی با سختی میتونستم نفس عمیق بکشم، نفسم بالا نیومد تا حدی، اما یکم درد می‌گرفت فقط.

خوابم برد خداروشکر. الان خوبم. الحمدلله.

دلم نمیاد به مامان بگم. نمیدونم چرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۶ ، ۱۲:۲۰
ترانه زندگی

می‌خواستم بهتون بگم که...

من مال خودتم... هرکار دوست داری باهام بکن. اعتماد دارم به شما. میدونم بدم رو نمی‌خوای. 

وای که چقدر قشنگه وقتی فکر می‌کنم این درده از طرف شما اومده❤

+ می‌خواستم بهتون بگم، من آن ِ توام، مرا به من باز مده ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۶ ، ۰۳:۳۴
ترانه زندگی

می‌خواستم بهت بگم دوباره نفسم تنگ شده و ضعف کردم و 

از تنگی نفس نمیتونم بخوابم

می‌خواستم بهت بگم عشق جونم چرا داره گریه م میگیره؟ چون دوباره تکرار شده؟

می‌خواستم بهتون بگم که چقدر پشتم ، سمت چپم درد گرفته از دو سه ساعت پیش و الآنم که دوباره نفس تنگی...

می‌خواستم بهتون بگم چقدر همش فکر می‌کنم که اگه چیزی باشه امتحانام رو چجوری بدم...

می‌خوام بهت خیلی چیزا بگم خدا جونم...❤❤😘😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۶ ، ۰۳:۲۹
ترانه زندگی

می‌خواستم بهتون بگم قربون دردی بشم که تو درمونشی...❤❤😘😘😍😍

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۲۲:۰۹
ترانه زندگی

میخواستم بهت بگم که نمیدونم این درد چرا هست، اما ازش نمیترسم.

می‌خواستم بهت بگم که یعنی میشه این درد منو به تو برسونه؟

کمکم کنه بیام بغلت؟

می‌خواستم بهت بگم که یکم اذیت هستم ، از اینکه نفسم تنگه، سمت چپم درد می کنه، بی حالم، ولی اگه منو به شما برسونه عاشقشم. عاشق هرچی از جانب شما باشه.

میخواستم بگم قربون اون دردی بشم که شما بهم دادی... که شما بهم میدی...

می‌خواستم بگم که خودت مشخصش کن اگه هرچی قراره بشه...

می‌خواستم قربون این سنگینی رو سینه م بشم که نمی‌ذاره نفس بکشم...وه که چقدر شما رو عاشقم من خدای عشق دل من...😘

می‌خواستم بگم اگه جدی نیست کمکم کن بتونم درس بخونم، اگه هست هم که هرچیزی خودتون صلاح می دونید. دوستون دارم خدا جونم. بوس بوس بوس.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۲۲:۰۴
ترانه زندگی

می‌خواستم بگم فقط تو میدونی که چقدر تنهام .....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۶ ، ۱۶:۳۴
ترانه زندگی