گفتنی ها...
سلام خدای نازنینم..
میخواستم براتون حرف بزنم...
میخواستم بگم از دیروز توی ماشین الناز...
حس اضافی بودنم...
میخواستم بگم که چقدر حس تنهایی میکنم... میخواستم بگم دیشب سر نماز کلی حرف زدم باهاتون و اشک ریختم...که خدا چقدر غریبم نوی زمین ت... چقدر بغض کردم که کسی جایی منتظرم نیست و چقدر سخت میشه گاهی این غربته... بعد امروز مثلا یه اتفاق بی سابقه بیفته و خانم فاطمی بهم پیام بدم که امتحانا خوب پیش میره ؟ ... که خدا بهم بگه حواسم بهت هست....
یا دیشب چقد برای امام رضا اشک ریختم و امروز یه تور ببینم که مرداد میبرن و روز تولد حضرت اونجان... کاش بشه......... خدای نازنینم... امام رضام... خودتون کمک همه کنید و کمک کن حقیر هم...
خدا جونم میخاستم بهتون بگم کمکم کنید این پرونده رانندگی استرسش برام بسته شه. میخواستم بگم خدایا اگه خیره شهامتش رو بهم هدیه کن لطفا.. میخواستم بگم خدایا خسته م. خیلی زیاد.....
و حتی فکر تولد هم از الان انرژی م رو می گیره... میخواستم بگم خدایا... نازنین گل من... خودت دست دلمو بگیر که سرپا و سرحال شه ...
خدایا دوستت دارم نازگل من...
خدایا اگه نقاشی خیره خودت کمک کن خوب پیش بره 😊
خدایا دوستت دارم 😘