دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

۲۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

ماه رجب داره امیر المومنین علیه السلام رو میده بهم به لطف الله حق تعالی...

میشه شعبان مهدی رو صاحب خونه قلبم کنه؟

یا صاحب زمان.... بخوان ما رو.... یا علی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۲۹
ترانه زندگی

دیشب چه گریه ای کردم.... دوتا کلر... و بازم کلی بیدار.... بعد از ۲۴ ساعت هنوز چشمام می سوزه....

گریه خوبی بود ولی... همون حسی که جز خودت کسیو ندارم...

+ روزش همون روزی بود که روز علی بود.... روزی که یا علی.... یا علی... یا علی... استاد فرحانی. جلسه چهارم مدرسه اسلامی. خدایا....

 یا علی.... مولای من.. امیدی محو درس شده بودم که داشتم جا می موندم از اون مصاحبه کاری. ک البته کار مناسبی هم نبود. مداحی های سیدخلیل علی نژاد... به به... الحمدلله. همون روز. و شبش اون عجز و خواستنا.... خدایا شکرت.

امروز با انا حرف زدم و نمی‌دونم چقد درست بود کارم و لحنم و حرفام. خدا جونم خودت کمک کن. الحمدلله.

+ امروز کلاس زبان. نماز شب.....


++ بد اخلاقیام... ببخشید یا صاحب زمان...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۲۷
ترانه زندگی

امروز صبح امامزاده بودم الحمدلله... بعدش با غزل. کافه ی داخل پاساژ! بعدش امام زاده صالح علیه السلام.... بعدش دربند. خوش گذشت خداروشکر...

اومدم جدا از سردردش و دوتا مسکن ک بهترم کرد خداروشکر،

ب مسوول آموزش پیام دادم. گفتم که برای مشاور چی شد و کی معلوم میشه. بنده خدا کلی پیگیری کرد. گفت وقتش میفته هفته آخر فروردین. اگه میخوای شنبه باید زنگ بزنی.

صبحی به منشی مشاور قبلیم پیام داده بودم. وقت گذاشته بود برام. در کمال تعجب یه وقت خیلی زود داد! پنجشنبه این هفته! ساعت ده صبح. به امیدخدا...

بعدش دیگه دیدم چه خوب. خداروشکر. هم اینکه پنجشنبه رو میرم خدا بخواد. هم اگه نخواستم ادامه بدم ک شنبه از اونجا وقت می گیرم. تقریبا با پنج شنبه اوکی ام خداروشکر. پولش فقط سختمه... حالا برم ببینم تا خدا چه خواهد...


بعد شب ب استاد گفتم. گفتم چه خوب و اینا. مهم اینه که شروع کنی. آدمش مهم نیست. بعدش حس میکردم حالش خوب نیست. گفتم مراقب خودتون باشید و من ک دارم لحظه شماری میکنم ک بیاید، کمتر از یه هفته. گفتم منم دلم تنگتونه. یه جوری شدم. دوست نداشتم حسمو. به آذر پیام دادم ک استادو دریاب، حس میکنم تو خودشونن. بعد یکم بعدش دیدم استاد پیام دادن که ندیدم من هنوز

گفتم چیو؟ گفت نمیدونم چی نوشتم شاید با یکی دیگه بودم 😂😂😂

استیکر خنده. بعد گفت خوب شد بی ادبی نبود 😂. دوست داشتم ک خندید. منم خنده م گرفت.

ولی خدا کنه خوب باشه.... تو حال خودش نیست.... چقدر تحت فشاره.... بگردم براااش.... ک تهشم همش فکرش پیش بچه هاست.... ک زهرا خوب باشه، سارا خوب باشه و ... .

خدایا کمکش کن....

بعدش تو گروه باهوشا هم کلی خندیدیم. آخرش استیکر گذاشتم گفتم خانم ف رو اینطوری تصور میکنم . همون چهار تا استیکر ک اسیر شدیم این وقت شب و اینا. خندیدیم خداروشکر. خوش گذشت. حالم خوب میشه وقتی درباره خوشحال کردنشون صحبت می کنیم.... الحمدلله.

خدایا خودت کمک کن.

حرفای دیشب باران.... اینکه بصیرت زاده عمل است نه اندیشه محض... قدم اول و بردار خدا راهگشایی و راهنمایی می‌کنه... خدا جونم خودت کمک کن... إن شاءالله....

قدم اول رو برداشتم. واسه مشاور گفتم هر کدوم زودتر شد. گفتم خدا خودت بذار سر راهم راهو. که اینطوری شد. الحمدلله. خدا جونم شکرت . عشق دلم...

ببخشید امامم... ببخشید ک امروز رنجوندمت... ولی من که جز تو کسیو ندارم.

. با همه بدیام دوستت دارم. از این مطمئنم. دوستت دارم. عاشقتم. عشق دلم....

إن شاءالله ظهور کنی.... تولدت رو کنار خودت جشن بگیریم إن شاءالله ❤❤😘😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۴۴
ترانه زندگی

کار بد کردم....

قلیون... بیرون... با این لباسم.... حرمتش... حال بدم...

یه قلیون رو تنهایییی کشیدن ، تا وقتی ذغالاش تموم شد...

سرم داره می ترررررکهههههه.... قرص خوردم.

میدونم دلت رو شکستم امام زمان...

میدونم.... اما اینو میدونی که پناهی جز خودت ندارم.....

می‌دونی که دلم نمیخواد بد باشم

میدونم که راهو اشتباهی دارم میرم

مث بابا

+ هیچ وقت قضاوت نکنیم آدما رو.. ک چرخ می چرخه تا خودتم همونجا قرار بگیری....ببخشید مولای من.... ببخشید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۴۱
ترانه زندگی

حالم اصصصصلا خوب نیست. یه بی قراری ای دارم. حوصله هیچ کاری رو ندارم. فقط لحظه شماری میکنم که فردا برسه که بگم برام وقت بذارن با مشاور موسسه. حالم خیلی بده. تپش قلب. بی قراری. عدم تمرکز. هیچ کاری نتونستن کردن. درسام مونده کلی.

واسه فیلم تولد استاد نمی تونم ایده بدم.

نمیدونم بابد چیکار کنم.

امروز یه کاری کردم در حد خودکشی!

رفتم سراغ عکسای قدیمی... عکسای اون زمانا... دیدم چقدر کوچیک بودم... دیدم چقدر آسیب دیدم... دیدم که بعضی عکسا باعث میشد سردم بشه... دیدم بعضی عکسا میلرزوندم... حالم بده.... دیگه نمیتونم تحمل کنم این زخم باز شده ی عفونت کرده رو... باید مرهم بذارم روش... حالم بده خدا.. خودت کمک کن. خودت پناهم باش... خدا.... خدا... خدا....

ماه رجبه.... ب رحمتت قسم.... بریز برام... بریز برام که بددددد محتاجم😭😭😭

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۹:۳۲
ترانه زندگی

حس میکنم چشمام گود شده.

قبل عید مامان می گفت. اون روز که برای بار دوم رفته بودیم واسه کارت ملی، برگشتنی تو مترو. بعدش گفت. گفت تو مترو نشسته بودی دیدم چقدر چشمات گود شده، رنگ پوستت تیره تر شده. لاغر تر نشو.

البته در این حدم نیستم دیگه😐

ولی یه گودی خیلی ریز رو حس میکنم. که کم کم داره می‌ره رو مخم.

لاغری ش خوبه اما این گودیه انگار هربار می رم جلوی آینه داره بهم میگه ببین یک سال گذشت و تو فقط تنها کاری که کردی همین بود. فقط غصه خوردی و لاغر هم شدی. ولی هیچ کاری نکردی. انگار هربار یکی توی آینه بهم طعنه می زنه که سال دیگه ممکنه نباشن پیشت.... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۲۹
ترانه زندگی

کتاب جنگجوی عشق رو دارم می خونم خداروشکر.

امشب یه چند خطی بود درباره زن بودن... درباره جنگجو بودن زن.

یاد حضرت زینب سلام الله علیها افتادم. شب وفاتشونه امشب.

اینکه همچین شبی باید این چند خط خونده بشه... مثل روزی آدم می مونه . . .خدایا شکرت. شکرت یا زینبم...

توی آرام هم گذاشته شد. سودابه بعدش کلی متن و عکس و موسیقی و فایل فرستاد. درباره صبورترین بانو ی عالم... درباره‌ی مرد ترین زن عالم....

یا الله... یا زینب....

دستمون رو بگیرید حضرت. صبر می‌خوام ازت. صبورم کن.... صبورم کن... صبورم کن.... صبورم کن اما نه در مورد فراق مهدی م.... که من صبر تو ندارم یا زینب. یا زینب شفاعت ما رو کن که پدر عالم زودتر ظهور کنن... شما که معلم خصوصی تون خدا بوده. عالمه غیر معلمه رو امام بهتون گفتن. پس یعنی علم لدنی. یعنی شاگرد خصوصی خدا بودید یا زینب.... زینب من... شفاعتمون کن و ظهور رو بخواه....  یا زینب. 

صبر می‌خوام ازت

صبر می‌خوام ازت

صبر می‌خوام ازت..

یا الله

یا حبیبی یا مولا

یا مهدی... مٙهدی من... یا مولا....

یا زینب...

امامم تسلیت میگم بهتون...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۵۸
ترانه زندگی

حس یه دختری رو دارم که لبه چاله ایستاده که توش تاریکه تاریکه.

و این شعر رو میخونه با خودش:

همیشه لحظه آخر خدا نزدیک تر می شه...


و میدونی چیه؟ نمی‌ترسم از این تاریکی... چون میدونم لحظه آخر خودش معجزه می کنه مثل همیشه... یهو برات یه نوری رو می ندازه که پیداش کنی... که راهو ببینی... خودمو می سپرم دست خودت و می رم خدا جونم....


+ مهم نیست دوباره علائم اضطرابی اومدن سراغم. عیب نداره. فوقش امشبم قرص می خورم. کلر. ولی نمی‌دونم چرا! من که خوب شده بود این حالاتم. نمیدونم چرا. ولی اومده. خودت کمک کن خدا جونم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۰۶
ترانه زندگی

حضرت زینب واسه من و تو اون همه سختی کشید.

میخوای شب وفاتش باز مست کنی؟

+ زین دایره ی مینا

خونین جگرم ای دل . . .

+ سینه مرغ سنگین شده. آخ خدا....



++ خدا ممنون 😭😭😭. همین که پست قبلی رو نوشتم، همین الان مرجان بهم پیام داد یهویی و حالمو پرسید😭😭. خدایا شکرت. ممنونم 😥. ممنونم که نمی ذاری بیشتر از این غریبی و بی کسی بکشم. ممنون خدا که سر راهم نشونه گذاشتی 😭😭😭😭

دوستت دارم بهترینم..... لطیف من...

الله لطیف بعباده...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۵۰
ترانه زندگی

دلم تنگ شده واسه اینکه یه دوست داشته باشم، که اگه دلم گرفته بود، راحت برم سراغش و بگم حالم خوب نیست.

یه کسی که براش مهم باشم. خداروشکر دوست خوب خدا بهم خیلی هدیه داده. اما کسی که بتونم پیشش حرفامو بزنم... کسی که بتونم بگم دردمو، فکرامو...

دلم تنگ شده واسه یه «حضور» ....

امامم که حاضری.... بیا و به جان مادرت قسم، ظهور کن.....

دلم تو را می خواهد.... دلم خدا می خواهد.... دلم عشق می خواهد...

دلم عاشق شدنی خدایی میخواد. عاشق شما شدن مهدی م. عاشقیتی که جا نزنم وسطش...  دلم یه معجزه میخواد وسط اینهمه آشفته حالی....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۳۶
ترانه زندگی