دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

۱۲ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

وقتی بهت نگاه میکنه و میگه فلان برنامه زندگی خودته...

خدایا شکرت... شکر شکر شکر 😘😘


+ به شدت از نظر درسی تحت فشارم چون آخر ترمه و اساتید هرکدوم یا کار عملی میخوان یا نیم ترم و ...

ترجمه رو خداروشکر به پایان رساندم یک روزه، و فقط مونده تایپش که عجله ای نیست الان براش.

مقرری دکتر غلامی که فردا به امیدخدا خونده میشه.

طرح سوال ها فردا تکیمل و برای استاد ایمیل میشه.

سه شنبه استارت نوشتن پایان نامه ها زده میشه و امیدوارم که خوب پیش برم و یک روزه کارم تموم بشه.

چهارشنبه امار میخونم به امید خدا. و تمرین spss. و اماده شدن برای ارائه.

پنجشنبه دانشگاه.

جمعه آمار. و تایپ ترجمه احتمالا.

شنبه امار.

یکشنبه امار.

دوشنبه دکتر غلامی و امار و ازدواج.

سه شنبه که هیچ.

چهارشنبه حتما امار.

پنجشنبه ش امتحان امار.

جمعه ش نظریه.

اخیش!

نفس راحت.

از شنبه تا پنجشنبه ش هم کارای عقب مونده مثل نگارش مقاله و تایپ ترجمه احتمالا و مشاوره ازدواج رو انجام میدم به امیدخدا.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۵ ، ۰۱:۳۲
ترانه زندگی

حالم خوبه خداروشکر.

خوبه. شکرخدا.

دیروز جمعه، تولد داماد. خانواده ی پنج تایی ؛ نه شش تایی خوشبخت. سالم و دور هم❤😍

امروز بعد کلاس، صدای گریه ای باران و بعدش فانوس رفتنمون😍❤

خدایا شکرت.

حالمان خوب است...❤

توکل به خودت... اسمش توکله خدا ، نه؟ توکل ب خود خود خودت.......❤

+ فان مع العسر یسرا

إن مع العسر یسرا...❤🙏

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۲۳:۰۷
ترانه زندگی

عجیبه که میلی به غذا ندارم چند روزه.

دیروز نه ناهار خوردم نه شام. صبحانه رو خوب خوردم و بعدشم غروب یه کیک و چای و شب هم یکم پفیلا و چی دلت و نیمه شب هم یکم نون با کره بادوم زمینی.

امروز دوباره الان گرسنمه اما میل غذا ندارم.

دو روز پیش هم همینطور!

عجیب شدم، اما خوبه. خدا کنه با همین فرمون پیش برم و لاغر بشم.

تا الان چه خداروشکر ۶ کیلو کم کردم. 😋😍

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۵:۴۹
ترانه زندگی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۵ آذر ۹۵ ، ۲۲:۵۹
ترانه زندگی

حس میکنم خدا داره امتحانم میکنه، و وقتی که ازم مطمئن شد سرراهم یه اتفاق خوب بذاره...

وگرنه اینهمه در معرض بودن اونم پشت هم منطقی نیست!

اینکه فلان پسره تو اوج زمانی که حس تنهایی  میکنی و به «ظاهر» پسر با شخصیتی هم هست ازت شماره میخواد و نمیدی، یا وقتی سیگار هست و فضا هست و اصرار هست و دوستتم میکشه و تو نمیکشی.

یا مثلا اینکه امروز خدا آبروم رو خربد ، که فندک قدیمی ِ تو کیفم لو نره!

خدایا شکرت ....

خلاصه که حس میکنم اون چیزی که میخواد بهم بده خیلی عزیزه که دارم از همه جوانب سنجیده می شم.

خدایا شکرت ❤😘

+ امروز مشاوره بودم، برعکس جلسه ی قبل خیلی خوب بود. حالم خوبه خداروشکر....

فردا مینویسم ازش. الان خیلی خوابمه.

++ الناز و شیدا رو هم دیدم❤😘

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۲۳:۴۱
ترانه زندگی

یادم نمیاد کجا و چجوری، ولی یادمه مربوط به خدا بود، یادمه حساب کردم طرفای اذر میشد...

خدایا تا اخر اذر با تو... خوبه؟

میدونم که درکم میکنی....

و میدونم که میدونی لجبازی نمیکنم...

خدایا من دوستت دارم....

+ بارون دوباره شروع شد.

++ واقعا دیشب جهاد با نفس کردم، فضای مهیا، شب، سیگار مارلبورو ، اصرار دوستم و نکشیدن من....

فقط نزدیکش نشستم و دودش رو حس کردم.... واقعا سخت بود نه گفتن بهش.

خدایا شکرت....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۵ ، ۰۰:۱۷
ترانه زندگی

پیش باران بودم دیروز تا امروز.

خوب بود خداروشکر ، حالم خوب بود. بهتر بودم. شبش رفتیم روسری خریدم چندتا ، رنگی رنگی❤

بعدش رفتیم کافه، اولی که مد نظرمون بود بسته بود. همون طرفا اتفافی یه کافه پیدا کردیم که خیلی خوب بود و البته توتالی گرون برای ما :| .

تو کافه حرف زدیم ، فکر کنم انقد عصبی بودم ک صدام خیلی بلند میشد!

بغض کردم اشک تو چشمام جمع شد، باران برام حرف زد. حرفاشو دوست دارم

 دوست فلسفی من ❤ . شبش خوب خابیدم، انقد خوب که از ساعت شش صبح بیدار بودم تا هفت و خرده ای . ظهرش رفتم دانشگاه ، بعدشم اومدم خونه و استراحت و فیلم دیدن.

و بعدشم گریه و حرف زدن با غزل درباره ارتباطمون.

الان اروم ترم. خیلی اروم ترم خداروشکر. عود روشنه و چراغ خاموشه و صدای بارون هم تا چند مین پیش میومد.

خدایا شکرت خیلی....:*

+ میونم با خدا داره بهتر میشه.

++ خوشحالم شنبه وقت مشاوره دارم اگه خدا بخواد.

+++ خدایا دست مرا بگیر. نه! عمریست گرفته ای، مبادا رها کنی .... ❤

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۵ ، ۰۰:۱۵
ترانه زندگی

شب شهادت امام رضا

و

مست کردنش...

+ امروز سر ناهار جواب مامان رو دادم جلوی غزل.

++ ماشین رو گرفتن خداروشکر

* امروز کلاس دکتر غلامی عالی بود... توبه، آزادی‌معنوی.

.❤😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۰۱:۱۰
ترانه زندگی

یه چیزی مثل انگشت سومت به تمام دنیا !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۲۲:۰۶
ترانه زندگی

روشا همش بغلم بود.... حتی وقتی میرقصیدن میومد پیشم بدو بدو... میگفت بغلم کن❤❤

حتی وقتی بغل بقیه بود بهم اشاره می کرد که بشکن بزن

بهم میگفت ماما

بمیرم برات نفس من.... چقدر دوستت دارم....

خوابم میاد اما بغضم نمیذاره بخوابم.

اشکام شروع شدن‌.... دلم میخواد گریه کنم تا خود صبح.......................

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۱:۲۱
ترانه زندگی