دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

این دو روز من...

جمعه, ۱۲ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۵ ق.ظ

پیش باران بودم دیروز تا امروز.

خوب بود خداروشکر ، حالم خوب بود. بهتر بودم. شبش رفتیم روسری خریدم چندتا ، رنگی رنگی❤

بعدش رفتیم کافه، اولی که مد نظرمون بود بسته بود. همون طرفا اتفافی یه کافه پیدا کردیم که خیلی خوب بود و البته توتالی گرون برای ما :| .

تو کافه حرف زدیم ، فکر کنم انقد عصبی بودم ک صدام خیلی بلند میشد!

بغض کردم اشک تو چشمام جمع شد، باران برام حرف زد. حرفاشو دوست دارم

 دوست فلسفی من ❤ . شبش خوب خابیدم، انقد خوب که از ساعت شش صبح بیدار بودم تا هفت و خرده ای . ظهرش رفتم دانشگاه ، بعدشم اومدم خونه و استراحت و فیلم دیدن.

و بعدشم گریه و حرف زدن با غزل درباره ارتباطمون.

الان اروم ترم. خیلی اروم ترم خداروشکر. عود روشنه و چراغ خاموشه و صدای بارون هم تا چند مین پیش میومد.

خدایا شکرت خیلی....:*

+ میونم با خدا داره بهتر میشه.

++ خوشحالم شنبه وقت مشاوره دارم اگه خدا بخواد.

+++ خدایا دست مرا بگیر. نه! عمریست گرفته ای، مبادا رها کنی .... ❤

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۱۲
ترانه زندگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی