دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

این شبا خیلی عجیبن...

وای که هرچی نزدیک عاشورا می‌شیم چقدر قلب آدم سنگین میشه.... چقدر بدون انتها.... چه غمی....

ای بی قراران را قرار....

امشب بعد مراسم دم در دکتر صباغ چی رو دیدیم. رفتیم تشکر کردیم، و اشتیاقمون رو مطرح کردیم فقط...صحبت کردیم باهاشون. گفتن ما از شما مشتاق تریم... ولی محدودیت زمان و مکان هست... همون جا اشکم اومد. نمی‌خواستم ناراحت شن ولی فکر کنم معذب شدن. دست خودم نبود... حس یتیمی رو داشتم که راهش نمی‌دن تو مجلس عزیزش....بگذریم.

با محدثه رفتیم مترو. توی مترو شعری که موقع سینه زنی میخوندیم و کلی دوسش داشتم رو دیدیم روی اون تابلوها.

هرکه غمت را خرید، عشرت عالم فروخت

با خبران غمت بی خبر از عالم اند...

توی بی آرتی همین امشب، مداحی ای که سینه زنی میکردیم باهاش رو راننده داشت نگاه میکرد با تبلت جلوی فرمونش... به قول محدثه انگار این همه نشونه میاد که بگه داریم مسیر رو درست می ریم.... الحمدلله....

بعدش هیات امام صادق علیه السلام. شهید مدافع حرم آوردن.... آخه خدایا...ممنونم ازت...

 نمیدونم چجوری بگم.... واقعا ممنونم .... شهید مدافع حرم تیپ فاطمیون.... یاد اردوی شهدا.... شال عزامون رو بردیم تبرک کردیم به جایگاه شهید....

محدثه گفت دوباره اومدن استقبال.... منظورش دیروز بود که نتونستیم به تابوت شهید حججی دست پیدا کنیم و شال عزاداری رو متبرک کنیم... امشب خود شهدا اومدن.... آخ که چقدر بی لیاقتم و چقدر محبت دارید.... الحمدلله خوب بود... آخرش شعر خوانی هم داشتند. خداروشکر. برگشتنی محدثه اینا لطف کردن رسوندنم.

خدایا شکرت بابت این محرم متفاوت.... یا حسین علیه السلام ممنونم ازتون یا ثارالله...

+ امشب توی مراسم داااد می زدم... خودمو می زدم... عجیب بود برام داد زدنم... شکستن خودم و قالبم... الحمدلله... روی دستم کبود شده. سمت چپ و راستم هم. بالا و پایین پای چپم هم. مخصوصا بالاش. وای که چه کیفی داره... وقتی انقدر از خودت بیخود میشی که خودتو میزنی و درد هم حس نمیکنی... خودتو میزنی تا تخیله شی... وگرنه دق می‌کنی... خدایا شکرت...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۶ ، ۰۲:۴۱
ترانه زندگی
فردا شب هشتم... و چله دعای عهد و سوره عصر به اسم من حقیر و یکی دیگه...
الحمدلله..شب حضرت علی اکبر علیه السلام... اونم در شرایطی ک امشب تو موسسه براشون مراسم داتشیم و اشک ریختیم... الحمدلله از این همه نشونه...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۶ ، ۰۰:۴۴
ترانه زندگی

امشب آن شدم دیدم ظهر استاد پیام آذر رو فوروارد کرده واسم... ک با استاد حرف می‌زده و از منم گفته بود. من حقیر. چقدر محبت داشت بهم... اینکه یه ترم نیستم ناراحت بود. خدایا شکرت بابت این دوست های خوب و خیلی خوب...❤😘. 

الحمدلله...❤ گفتم و معتقدم بهش... ک من تا نقطه صفر آدم شدن هم کلی فاصله دارم... الله مدد فقط...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۶ ، ۰۰:۴۳
ترانه زندگی

روز اول محرم ، جمعه ، ک بعدش توی زیر پله با سمیه و ثنا و مریم بودیم، تعریف خاطرات سمیه از کربلا بود. می‌گفت تا لحظه آخر شک داشته بره یا نه. پرسیدم چرا؟ گفت خب فلانی من اطرافیانم مثل تو مذهبی نیستن... اطراف من آدمای غیر مذهبی هم هست. نگاهش کردم. سکوت کردم. لبخند زدم. چی داشتم بگم؟

ب این نتیجه رسیدم ک خیلی از ظاهر خودم قضاوت میکنم همه رو.... همه چی رو.......

محرم هرشب داره برام بهتر میشه.... یه جور خوبی خوبه.... دارم ارتباط می گیرم بالاخره با محرم. خود حضرت دارن کمک میکنن یعنی.... من که هیچم....

امشب چقدر گریه کردم... چقدر خوب بود... خدایا شکرت ...❤❤😘. واسه حضرت علی اکبر علیه السلام بود.... چقدر خوب بود... دگرگونم کرده... می‌خوام گریه کنم فقط.... می‌خوام تو خودم باشم و ساکت و آروم.... لبخند به لبم نمیاد.... نباید هم بیاد....

می‌ترسم.... این لعن الله ها شامل خودم هست یا نیست؟ نباشه خدا.. کاش....

+ ای که مرا خوانده ای....

با همه بغضم صداتون میکنم مولا...

مولا مولا مولا مولا مولا....

با فردا می شود هشت شب پشت هم مراسم در موسسه.... الحمدلله....

+ تشییع پیکر شهید حججی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۶ ، ۰۰:۳۹
ترانه زندگی
محرم سال دیگه، محرم دوسال دیگه کجام یعنی؟ .... کدوم طرفی ام؟
مولا خریدارم هست یا نه؟...
 خودتون کمک کنید آقا....

بی پناهم...
 جز شما کسیو ندارم.....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۱:۵۴
ترانه زندگی

دقیقا یادمه!

محرم ۹۴ بود. جمعه بود. سفره خونه بودم با ط. داشت مداحی پخش میشد. سر یه میز دیگه هم چندتا دختر نشسته بودن. اعتراض کردن و مسوولش خاموش کرد.

دقیقا یادمه.... محرم ۹۴ بود... سفره خونه بودم.... سیگار می کشیدم....

الان محرم ۹۶ ِ. اون موقع به خواب هم نمی دیدم دوسال بعدم کجا باشم...

نمیدونم چی میشه.... نگاه خودشونه... دستگیری خودشونه. واقعا همینه. جز این چیز دیگه ای نمیتونست منو از اون عالم پرت کنه به این عالم.

خودتون کمکم کنید دلم بشکنه و گریه کنم...... خودتون کمکم کنید.... دهه داره تموم می شه.... چرا نمیتونم اونجوری که باید اشک بریزم؟ .... آقا.... لیاقت ندارم براتون اشک بریزم......چرا دلم سنگ شده.... چم شده....... خودتون کمک کنید.....خودتونو می‌خوام...... فقط زل بزنم به اسمتون.....

+هرکه غم ت را خرید، عشرت عالم فروخت........

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۱:۵۳
ترانه زندگی

حال و هوا ی خاصی داره محرم امسال.... دلم رو عزادار کرده نه فقط ظاهرم رو..... این مداحی ها... این فریاد ها... این سینه زنی ها... این کبودی ها....

چقدر زدم به پام... چقدر سینه زنی های خوب...

+ ممنونم بابت این کبودی ها.. که هرروز بیشتر میشه و اون لحظه حسشون نمی‌کنم....❤❤❤😘😘😘😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۲۳:۴۴
ترانه زندگی

مراسم ها....

چقدر متفاوته امسال برام محرم... خداروشکر.... الحمدلله.... ممنونم خدا.... ممنونم مولا....

آقا اسمتون رو فریاد نزدید با همه قلب و صداتون... ببینید چه صفایی داره.... وقتی با همه وجودت سینه میزنی به قلبت و حسین رو فریاد می کنی... و انقدر دارن شما رو صدا میزنن که صدای فریاد خودتم نمی شنوی....

الحمدلله.... خدایا شکرت...

سینه زنی های آخر محرم... شعر خوانی حر.... الحمدلله....

واسه پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) و امام حسین (علیه السلام) نمیتونستم گریه کنم.... حالا چی شده که .... وقتی صداشون می کنم حس میکنم نزدیکن بهم.... کاش منم بتونم نزدیک بشم بهشون.... الحمدلله....

- تسبیح ندا.... مهر سمیه... کربلا....

+ اون شب توی مصلی ک خواب و بیدار بودم، چشمامو می بستم حرم کربلا پشت پرده چشمام بود... نمیدونم خواب بود یا رویا یا فکر... هرچی بود عالی بود.... الحمدلله....❤❤❤😘😘😘😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۲۳:۴۳
ترانه زندگی

دیشب روشا برای اولین بار رفت زیر سرم... بمیرم برای بچه م...

اما یاد حضرت علی اصغر علیه السلام که میفتادم، از یادم می‌رفت غم روشا... اینکه تو این روزا این اتفاق افتاده هم خودش قابل تامله...

+ جمعه از خود حضرت علی اصغر علیه السلام خواستم....إن شاءالله فرج مولا زودتر اتفاق افتد و إن شاءالله حاجت روایی به خیر همه...

++ در راستای پست قبلی، اشاره ب ارسال یه ویدیو از ونوس... ک گفت ک خیلی وقته داره ش ولی حواسش نبودن بفرسته برام... اینکه تو این روزا یادش اومده... خیلی تعریف میکرد. إن شاءالله ببینمش حتما...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۰۱:۴۴
ترانه زندگی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۲ مهر ۹۶ ، ۰۱:۳۷
ترانه زندگی