باید بپذیرم ش....
یه جوری حالم بده که تو تاکسی فکر میکردم میرسم به خونه ؟
۲۴ ساعته نتونستم هیچی بخورم، از صبح بیرون بودم، هیپنوتیزم شدم، عصبی بودنم خودش حالم رو بدتر کرده، دیگه نمیتونم رو پا وایسم الان. بازم نتونستم چیزی بخورم هنوزم.
فقط دلم میخواد گریه کنم.... فقط گریه..... اما جونش رو هم ندارم حتی: ((
حالم بده خیلی:((((
گریه:(((
هیپنوتیزم: (((
محمد رضا!
تو هم دوست داشتی بودی و مقاله میدادی، نه؟
+ دیدی دعوتم نکردی محمد رضا ؟ ....
تو دیگه چرا ؟ تو دیگه چرا داداش کوچیکه؟
یعنی اگه بیام انقد آبروریزی میشه؟
تغییر یعنی همین...
باور کن....
همین که پارسال در همچین شرایطی بی شک کار دیگری می کردی و امسال...!
هوای ابری و تنهایی ..... پارسال بی شک میرفتی سراغ دود .... و امسال!
امسال داری درس می خوانی روی مقاله ای که میخواهی بدهی کار می کنی و عود روشن می کنی که ظبق دستور طب سنتی، مغزت اینطوری گرم شود و کمتر دلش سیگار بخواهد.
تغییر یعنی همین....
خدایا شکرت....
یعنی سال دیگه نسبت به الانم چه تغییرات مثبتی کردم خدا؟
البته اگر عمری باقی باشد!