شب اربعین باشه، مشهد باشی، هوا ابری و بارونی باشه، غروب باشه دعای دسته جمعی هم باشه...
خدایا شکرت شکرت شکرت :****❤❤❤
امام رضا إن شاءالله کربلام رو امضا کنی...
دختر شیشه ای
طرح نقش سکوت بر قامت دلم
منوی بلاگ
کلمات کلیدی
بایگانی
- مرداد ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۲)
- اسفند ۱۳۹۸ (۱)
- آذر ۱۳۹۸ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۶)
- فروردين ۱۳۹۸ (۴)
- دی ۱۳۹۷ (۳)
- آذر ۱۳۹۷ (۱۱)
- آبان ۱۳۹۷ (۳)
- مهر ۱۳۹۷ (۸)
- شهریور ۱۳۹۷ (۱۳)
- مرداد ۱۳۹۷ (۶)
- تیر ۱۳۹۷ (۱۵)
- خرداد ۱۳۹۷ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۸)
- فروردين ۱۳۹۷ (۲۵)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱۵)
- بهمن ۱۳۹۶ (۵۲)
- دی ۱۳۹۶ (۹۳)
- آذر ۱۳۹۶ (۸۴)
- آبان ۱۳۹۶ (۴۰)
- مهر ۱۳۹۶ (۵۵)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱۷)
- مرداد ۱۳۹۶ (۲۰)
- تیر ۱۳۹۶ (۲۶)
- خرداد ۱۳۹۶ (۱۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۶)
- فروردين ۱۳۹۶ (۲۸)
- اسفند ۱۳۹۵ (۷)
- بهمن ۱۳۹۵ (۳)
- دی ۱۳۹۵ (۷)
- آذر ۱۳۹۵ (۱۲)
- آبان ۱۳۹۵ (۷۵)
- مهر ۱۳۹۵ (۱۳)
- شهریور ۱۳۹۵ (۷)
آخرین مطالب
- ۹۹/۰۵/۰۸سیری بر...
- ۹۹/۰۱/۱۲دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
- ۹۹/۰۱/۰۳برای تو، مهربانم....
- ۹۸/۱۲/۲۶نوسانات روحی این روزها....
- ۹۸/۰۹/۲۹خدایا مهربون ما
- ۹۸/۰۹/۲۹یلدای ۹۸
- ۹۸/۰۲/۱۳ماه رمضون
- ۹۸/۰۲/۱۲واپسین روزها
- ۹۸/۰۲/۰۹رات نمی دن.. زوری که نیست
- ۹۸/۰۲/۰۸سرگشتگی ها..
پیوندهای روزانه
اگه خدا بخواد، اگه آقا قبول کنه، إن شاءالله فردا مسافر مشهدشم....
خدایا شکرت.... چقدر منتظرش بودم....❤❤❤
+ امروز رفته بودم سالن برای لیزر، بعد اتفاقی گوشیم رو جا گذاشته بودم، بعد مامان میخواست بگه که کجا هست، زنگ زد اونجا، بعد خانمه گفت عه مجردی؟ اتفاقا الان این خانم ازم پرسید که مجردی یا متاهل من فکر کردم متاهلی.
خندیدم گفتم مجردم.
فعلا همین. خانمه خوشگل بود، مخصوصا چشماش 😍❤
+ کسی که به خدا توکل کنه باکی از چیزی نداره.....❤❤❤خدایا شکرت❤😘😘❤😍
رفتیم استاد مهربون و ماه و خوشگل و عزیزدلم رو دیدیم....
از دور شناختم. وقتی میخواست به سمت کلاس بیاد.
بعدش حرف زدیم کلی :8:😍😍😍❤❤❤
فداش بشم من.... که سرکلاس گریه ش گرفت و اینکه چقدر فشار روشه.... قربونش بشم من عسلکم....
+ سرکلاس یهو یه چیزی گفت!
که به نظر من خیلی هم ربطی به درس نداشت!
حس کردم با من بود.... گفت که:
« خدا یه موقع برات تنهایی میخواد، تنها باش» .....
بعضی شبا ادم انگار بیشتر از قبل تنها میشه.
مهم نیست...
این هم نیز بگذرد ! :)
+ از گشنگیه که خوابم نمی بره.
یه جرقه ...
شاید نفرته نه خشم...
هرچی بیشتر جستجو می کنم بیشتر مطمئن میشم!
باید درباره ش فکر کنم و به نتیجه ی مطمئن تری برسم.
+ خوش بینانه نگاه میکنیم و همه اینها رو میگذاریم به حساب خودآگاهی بیشتر. :)
امروز اولش خوب بود
صبح با سروناز ، کلاس تفسیر پیاده روی حرف زدن با سروی
بعدش کوچه پس کوچه های فلان خیابان برای تحویل دادن وسیله و کتاب.
بعدش یه ناهار خیلیییی خوشمزه و چسبناک بعد از مدتها با مامان خوردن.
بعدش سینما.
بعدش پرینت بلیت مشهد.
اما وقتی اومدیم....
کاش هیچوقت نمی نشستم تو هال :)
باید کم کم به طور جدی بهش فکر کنم!