پدر غریبم...
امروز با اون کسی که موسسه معرفی کرده بود بیرون بودم،
نمیتونم بگم چقدر روحم سنگینه!
و عجیبه که از دیشب یعنی قبل رفتن هم همینطوری هستم!
و بعدترش اینکه آقاهه از حجتیه بود، نگفت ولی حرفاش تابلوووو بود.
خدا داره امتحانم میکنه.
فکر کنم یکیشم همینه که خدا میخواد خودم برسم به اینکه توی مسلک ع غ بودن، چیزی که فاطمه میگه، حق ترینه و بهترین...
و باید همراه زندگیم رو هم توی همون راه انتخاب کنم.
میخواد بهم بگه انقد آدمای متفاوت زیادن، میخواد بهم بگه حتی اگه از موسسه باشه، ببینم چقدر هنوز حق رو میخوای و چقدر خودت رو؟
خدا عجیب داره امتحانم می کنه و نمیدونم تهش چی میشه و چی قراره بده...
امشب خیلی خیلی بیشتر از قبل، دلم سوخت.... برای غربت امام زمان و برای غربت علی....
چقدر غریب، چقدر رئوف، چقدر پدر......
الحمدلله الذی لا اله الا هو....
+ به غزل گفتم اربعین رو،
گفت واسه دعای شب قدر منه، فقط یه شب رفته بودم و اون یه شب هی یادت بودم و کربلا میخواستم برات. سرچ کرد تو چتا و ریپلای کرد،
نوشته بود کربلا خواستم برات، منتظرش باش....
خدای من... الله من....
ای که مرا خوانده ای،
راه نشانم بده....
+ خدارو شکر حالم با خونه خوبه , امروز اولین روز جدیم بود ک خداروشکر رفتم کتابخونه برای کنکور، اومدم خونه بابا زرشک پلو گذاشته بود.
الحمدلله. خدایا واقعا واقعا واقعا شکرت...
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هم میهن ارجمند! درود فراوان!
با هدف توانمند سازی فرهنگ ملی و پاسداری از یکپارچگی ایران کهن
"وب بر شاخسار سخن "
هر ماه دو یادداشت ملی – میهنی را به هموطنان عزیز پیشکش می کند.
خواهشمنداست ضمن مطالعه، آن را به ده نفر از هم میهنان ارسال نمایید.
آدرس ها:
http://payam-ghanoun.ir/
http://payam-chanoun.blogfa.com/
[گل]
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥