کاش مثلا امشب...
مثلا امشب از هیات برگردم ببینم بساطش پهنه و مسته؟
نمیشه بمیرم قبلش مثلا؟
نمیشه مثل منا یهویی برم منم؟ نمیشه چشام بسته شه حداقل این چند روز رو نبینم؟
مثلا فردا تاسوعا واسه صبح که میخوام برم ببینم هنوز مستی تو جونشه و بچه شده دوباره؟
میتونم زنده بمونم؟
میتونم از مراسم استفاده کنم؟
مثلا شب عاشورا... ای وای...
نمیتونم دووم بیارم.... ای وای....
+ خدایا به یاد شب عید غدیر پارسال، خونه شیدا بودم، که اون همه گریه کرده بودم و چشام گریه ای بود، داشتم میومدم خونه و مهمون داشتیم، نمیخواستم بفهمن گریه کردم، خدایا توی حیاط خونه ازت خواستم نفهمن چشامو، خودت کاری کردی که نفهمیدن... من حیث لایحتسب بود و عجیب.
خدایا.... میشه من حیث لایحتسب کاری کنی این روزا رو هم نبینم؟
دلم آروم نداره. دلم بی قراره.
خودت میدونی خدا، دارم تموم میشم، نه جون دارم نه توان.... نا ندارم خدا. به کی بگم دردمو به جز تو؟...