هاپو طور !
خطاب به خودش!
میدونم رفتارم درست نیست الان. میدونم که توجهمو میخوای.
میدونم که غیر قابل تحملم براتون.
و میدونم که منتظر یه اشاره و یکم مهربونی هستید ازم.
اما من
حوصله هیچیو ندارم
حوصله مراعات هم ندارم
حوصله دل به دست آوردن ندارم
حوصله سینما ندارم
حوصله بیرون رفتن ندارم
حوصله کتاب خوندن و فیلم دیدن ندارم
حوصله صحبت با بقیه رو ندارم
حوصله خودمم ندارم
ترجیح میدم چشامو ببندم و شایدم خوابم ببره
یه حالت هاپو طوری دارم که نمیخوام هم جلوی خودمو بگیرم
میدونم وقتی مامان میاد دم اتاق و میگه ناهار نمیخوری؟ بدون اینکه نگاش کنم کلمو تکون میدم نه، میگه پیش ما هم نمیای بشینی؟ توی همون حالت کلمو تکون میدم نه، نهایت بیشعوریه، ولی دیگه نمیتونم...
سرم درد میکنه
یه بغض نهانی دارم که انقد مخفیه که هر از گاهی هست و بیشتر وقتا نیست
دیگه چیزی برام مهم نیست
آدما از زندگیم رفتن
رابطه ها
دوستی ها
دلخوشی ها
همه چی
حتی این دوتا خواستگار آخر هم کاملا خنثی م. شاید به سمت منفی حتی.
حوصله ندارم...