ادامه دیشب
جمعه, ۲۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۱ ب.ظ
کارای دیشب اون و فامیل یه طرف
بوی سیگار که قفسه سینمو درد میآورد یه طرف
اون تابلو بازی مامان و تلاش من برای آبرو !! داری جلوی بقیه با یه لبخند مسخره و مضحک در حالی تلاشت اینه که اشکای جمع شده تو چشماتو پس بزنی یه طرف دیگه.
+ من زیستنم قصه مردم شده است...
ساعت پنج شده راستی.... چه زود میگذره.... این عمره که میگذره. :) .
+ یه جایی اونقد بد نگات کردم که گفتی واسه امید آوردم... وقتی واسه چندمین بار رفته بودی یه قوطی دیگه بیاری....
متاسفم... متاسفم... متاسفم....
حتی دیشبم فهمیدی بی محلیامو. و شاید درست نباشه اما برام مهم نیست واقعا.
۹۷/۰۴/۲۲