داره بدم میاد...
جمعه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۳:۲۹ ب.ظ
میدونم عادی نیست. اما دارم اینطوری میشم.
داره از میوه بدم میاد چون تو باهاش میوه می خوری.
داره از خودت بدم میاد چون تو میخوری.
داره از بوی تو بدم میاد چون از بوی اون بدم میاد.
داره از همه چی بدم میاد.
داره از خودم بدم میاد که از تو بدم میاد.
داره از خودم بدم میاد که گیر کردم بین تو و همسرت.
داره از این زندگی بدم میاد چون نصف روزای هفته ش شاهد چیزی م که ازش بدم میاد.
داره از همه چی بدم میاد.
+ دلم میخواد، برم یه جایی، دشتی، صحرایی، هیچکی منو نشناسه، یه زندگی جدید رو شروع کنم. و همه خاطرات قبلمو خط بزنم. چیزی نباشه که منو یادش بیاره. دلم میخواد برم جایی که مجبور نباشم نقش بازی کنم که قوی ام و اذیت نمیشم. دلم میخواد برم یه جایی تنهای تنها. هیشکی نشناستم.....
رهایی...
چه تخته پاره بر موج، رها
رها
رها من . . .
۹۶/۱۱/۲۷