عشق بازی بنده هات با شما خدا.....
شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۱۶ ب.ظ
امروز... داشتم کلاس دکتر رو می رفتم، هوای بارونی و سررررررررد... کنار اتوبان..... دم خروجی مدرسه سابق ریحانه!
یهو یه چیزی دیدم که وا رفتم.... واقعا وا رفتم.....
یه رفتگر... توی اون سرما...کنار اتوبان... بی توجه به ماشینایی ک شیشه شون بالاست و بخاری ماشین شون روشن، داشت نماز میخوند کنار اتوبان...
به به که چه عشق بازی ای میکرد با خدا.... و به به که خدا چه بنده هایی داره....
الحمدالله.
۹۶/۱۱/۰۷