خدایا شکرت... کمک خدا...
نمیدونم چرا حالم خوب نیست!
دلم نمیخواد هی بیام اینجا ازین چیزا بنویسم. واقعا دلم نمیخواد. ولی خب تنها جاییه که میتونم درونیاتم رو بنویسم.
دلم گریه میخواد. بی دلیل. دلهره دارم از وقتی اومدم خونه امشب، نمیدونم چمه. دلم میخواد فکرامو با یکی درمیون بذارم . یه مشاور. که راهنماییم کنه. حس کسیو دارم که تا حدودی فهمیده مشکل چیه ولی نمیدونم چجوری اقدام کنه. حتی کتابی بدونم تو این حیطه هست میخرم بخونمش. اما نمیشناسم. عمیقا نیاز به مشورت دارم.
حالم خوب نیست. هی تداعی تداعی... ناخودآگاه... خدایا ببخش...
تمرکزم هم کلا پایین اومده. مقرری ها کلی طول میکشه که بخونم. عمیق هم نمیتونم بخونم. قبلا اینطوری نبودم. خسته م. خدایا خودت کمک کن...دستمونو بگیر خدا...
+ امروز با طناز هم رفتم بیرون. خداروشکر. خیلی وقت بود باید می دیدمش. دوست ندارم فکر کنه کلاس می ذارم. خدایا شکرت.
دوستت دارم خدا... مهربون ترین...❤😍😘