کات پلیز
دیشب بعد از اون همه انرژی منفی ای ک منتقل میکنه،
موقع رفتن
داشت روشا رو دعوا می کرد
دیگه طاقت نیاوردم
کاملا غیر ارادی
یه داد خیلی بد زدم
داد زدم دیوونم کردی.
هیچ حرف دیگه ای نزدم.
بابا عصبانی شد. اومد سرم داد زد. گفت چته؟ گفتم دیوونم کرده ببین چجوری با بچه رفتار میکنه. داد زد تو که همه رو دیوونه کردی.
اون گوساله هم از اون طرف فحاشی...
داد میزد با یه لحن کاملا تحقیر آمیز که به تو چه... از باغ وحش فرار کرده. دیوونه و ... .
رفتن. مامان هم رفت.
تو اتاقم پشت در هق هق می کردم و لبمو گاز می گرفتم که صدام تو هال نره. مامان زنگ زده بود ب بابا میگفت گوشی رو بده به من. با اون صدای همیشه ارومش از عمد داد می زد که منم بشنوم. که حوصله ش رو ندارم.
در اشتباه بودن رفتارم شک ندارم. اما مگه خود تو پدرجان، هر آخر هفته منو خون به دل نمی کنی؟
و تو ای گوساله! تو کجات اشتباه نیست؟ تو برای من حرف از باغ وحش نزن. هرچی باشه ۹ سال ازت کوچکترم و شاگردی ت رو می کنم!
خیلی خیلی خیلی از حرفاشون دلم شکست. فقط مامان هیچی نگفت. مامان فقط گریه می کرد.... بمیرم من براش...
دو ساعت بعدش به اون گوساله نام پیام دادم و ازش عذرخواهی کردم بابت رفتارم. هرچند بعد از اون پیامم هم تا چند ساعت از دل شکستگی از حرفاشون گریه می کردم تا آخر به زور قرص و با سردرد و چشم درد خوابیدم.
پیامم رو نخونده بود. تا یک ساعت پیش!
من احمق رو بگو. امروز مامان یه سر رفته بود اونجا، میخواستم منم بعد نماز برم گل بخرم براش برم خونشون و از رفتارم عذرخواهی کنم هرچند از حرفاش ناراحت بودم. بعد بهم پیام داده که :
بیشتر از اون چیزی که فکرش رو بکنی ناراحت و متعجبم کردی! موندم با این اخلاق و رفتارت چجوری میخوای ب ملت مشاوره بدی!
یخ کردم. یخ. یخ. یخ.
تو خوبی. خب؟ فقط دهنت رو ببند. تو یکی هیچی به من نگو.
بعد از اینکه پارسال جلوی جمعیت آشنا و غریبه برمیگردی به من میگی که که خوردی که این راهو انتخاب کردی و بعدشم میگی از گفتنش دلم خنک شد!
بعد از اون همه غصه ای که برات خوردم از فروردین، بعد از همه اینا، بعد از این کارت، دیگه نمیخوام ریختت رو ببینم. دیگه نمیخوام.