از فکرای روزمره
کار ارائه و مقاله م مونده ولی به خاطر سرماخوردگی ای که اصن خوب نمیشه نمیتونم بشینم پاش خیلی.
یکم می شینم خسته میشم.
+ سونو و عکس رو رفتم یکشنبه خداروشکر. حال نداشتم زودتر بنویسم. الحمدلله چیزی نبود. فقط یه کیست ک از پارسال داشتم اونو 😄🙈.
دیروز جواب آزمایش م هم اومد. اینترنتی دانلود شد. غزل که دید گفت خداروشکر اوکیه، فقط خون توی ادرار مشاهده شده. همین. خدا رو شکر . . .
نمیدونم دقیقا چیییییه پس. چرا نمیتونن تشخیص بدن. حالا اگه بشه فردا وقت بگیرم بعد کلاسم برم اونجا اگه بتونم.
مسأله دیگه که بهش فکر می کنم اینه که این هفته کلاس آرام رو برم یا نه. بعد کلاس دور همی داریم. استاد میخواد پیتزا بده. جشن یلدا داریم. مسابقه و جا به جایی کتاب و فیلم و جایزه و نمیدونم انار و این چیزا...
کلی برنامه ست به امیدخدا یعنی.
ولی
دوست دارم توی درس کلاس و موسیقی ش باشم. اما حوصله دورهمی رو ندارم خیلی. حس می کنم روحم نمی کشه توی همچین فضایی باشم فعلا. هی باید الکی بخندم بعد این ازم انرژی میگیره. اگرم خودم باشم که خب به نظرم فضای شاد رو ممکنه اذیت کنم. نه که خیلی غمگین و اینا. خداروشکر خوبم. خیلییی بهترم یعنی. ولی حوصله جمع و هی خندیدن و نقش بازی کردن ندارم فعلا.
از طرفی می ترسم نرم و خوب باشه و پشیمون بشم.
از طرفی استاد گفت که هفته دوم دی درس مون درباره ارتباط با خداست که خیلی نازه که اگه خدا اجازه بدن دوست دارم اونو حتما برم. جا دارم برای غیبت اما می ترسم یه چیزی شه مثلا که مجبور شم از غیبتم زودتر استفاده کنم. برای همین کلا دو به شک هستم که این هفته رو برم یا نه...
خدایا هرچی که خیره برام پیش بیار...