با خدا مگه میشه خوب نبود؟
امروز به لطف خدا رفتم آزمایش دادم دوباره.
کلی خون گرفت به نظرم. چند تا لوله. گفت آزمایش ادرار و مدفوع هم هست!
سه تا آزمایش مدفوع!! چه خبره! حالا باید دوباره ببرم آزمایشگاه. چقدر هم توی نوبت بودم. چهل دقیقه ای طول کشید کارم. باز خوبه زود راه می نداختن.
مونده عکس و سونو.
با ندا حرف زدم امروز. گفت خوبه این آزمایش ها رو انجام دادی. تشخیص میدن فوقش. دارو می تونی نگیری و بری طب اسلامی. شماره همسر طبیب اسلامی که دیگه در دسترس نیستن رو داد.. الحمدلله.
خدایا شکرت.
خوبم شکر خدا.
فردا امتحان سطح سه رو بدم واقعا یه نفس عمیق بکشم. پوکیدم. برم سراغ مقاله خدا بخواد. بعدش هم دیگه إن شاءالله کاربرگ و پروپوزال... احتمالا دی ماه روی پروپوزال کار کنم خدا بخواهد. امیدوارم که قبلش بشه البته...
خدا جونم کمک..
حالم با خدا خوبه خیلی الحمدلله...❤😘😍..... به استاد پیام دادم. نمیخواستم اگر نگرانی هست، نگران بمونه. انصاف نیست وقتی خوب نیستم پیام بدم و وقتی خوب میشم خبری ندم. پس این شد که پیام دادم و حسمو گفتم... از دلم نوشتم واقعا... کپی میکنم ش :
« خدا خیلی خوبه...
وسط شرایط بیرونی, خودش راه رو برای اتفاقای درونی خوب باز می کنه...
دقیقا به نقطه ای می رسونتت که هیچییی نمیدونی... یهو همون جا بهت یه حال میده... از جایی که فکرشو نمی کنی.. من حیث لا یحتسب...
همه چی روی نظم خودش پیش می ره... اینو خدا وقتی بهم نشون میده که یکم از گود خارج میشم و از بیرون نگاه می کنم
زمان میخواد و صبوری و اعتماد به خودش...
اگه آدم بشم و اینو عمیقا باور کنم خوبه😁🙈
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگرست
این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد....
دوستت دارم یا الله❤️...»
استاد نوشتن:
« نیست در دایره یک «نقطه» خلاف از کم و بیش
که من این مسأله بیچون و چرا میبینم » ..
به به یعنی... عجب شعری.. عجب آرامشی❤... خدایا شکرت❤... بابت اینهمه نظم هستی... بابت اینکه هیچ اتفاقی تصادفی نیست... :) ... الحمدلله 😍😘❤