پنجشنبه ی ناز...
جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۳۲ ق.ظ
به نام خدا...
الحمدلله...
امروز...
صبح دانشگاه کلاس. اون خانمه زنگ زد. مامان گفته ما خونوادمون مذهبی نیست تشکر کرده و گفته نمیخوان.
توی ماشین با مریم بودیم که مامان زنگ زد و اینو گفت. خیلی منطقی برخورد کردم. ولی بعدش یه حالی شدم...
اون از خواستگار شهید مدافع حرم... این از اینکه توی مراسم شهید دهقان..انگار تا دم چیزی که دوست داری می ری و بعد هی نمیشه. هی نمیشه.
انگار که نخوانت... خلاصه حالم خوب نبود توی دانشگاه. یه جوری که تحمل فضای کلاس رو نداشتم و درس هم خیلی متوجه نشدم.
با فاطمه صحبت کردم . درباره سروناز.... گفتن بیشتر به سمت اختلال چون وقتی علت خاصی نداره، یعنی اینکه بیشتر داره خودش رو نشون می ده...
بعدش رفتم موسسه. ساعت چهار رسیدم. حوصله بودن با آدما رو نداشتم.
اون ته نشستم. چسبید. گریه کردم آخرش با موسیقی... خیلی چسبید...
بعدش رفتم واسه مینو از دکتر صباغ چی پرسیدم. گفت فایل اندیشه رو بگیرم و بدم گوش بده. بازخوردش رو بگیرم و بگم و در صورت درست بودن شرایط، ادامه بدیم درسها رو...
بعدش فوتبال... نمیخواستم بمونم... ولی از طرفی هم نمیخواستم برم خونه... تحمل هیچ کدوم رو نداشتم. نه بودن با اعضای کلاس و نه رفتن خونه و حتی مراسم مهم دم خونه که چقدر ذوق کرده بودم!
به آذر گفتم میای بریم امام زاده صالح علیه السلام؟ گفت آره! یه ربع فوتبال ببینیم بعد بریم. تا آخرش موندیم و بعد رفتیم. توی اون فاصله منم دم در حسینیه پشت پروژکتور, دعاهای چله رو خوندم شکر خدا.
بعدش رفتیم امام زاده..توی راه... آذر و تجربیاتش... عالی.... حرفاش..بعدش امام زاده... عجیب غریب خلوت! بعد یهو یادت بیاد شب جمعه ست الحمدلله... گریه... چهارزانو دم حرم و گریه و گریه... حرف زدنا... چسبید.. الحمدلله... خدایا شکرت 😘😘😍😍😘😘😘❤❤❤❤😘😘😘😘😘
برگشتنی توی مترو که عالی بود... حرف از امام زمان علیه السلام... امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف... امام زمان عشق .... اینکه چرا یه جایی که همه چی خوب رو داشته باشه نیست.... اینکه باید نیاز پیدا کنی به امامت..
کتاب غربت، نصرت، مراجعه...
یا مثلا واژه شناسی ها... صبر و حلم و انا لله و انا الیه راجعون و ل مالکیت و همه چی.. از خدا نه، برای خدا...
+ راستی بعد کلاس توی موسسه استاد پرسید ساعت چند اومدی؟ گفتم چهار. گفت که مبحث کلاس رو بگیر گوش بده، مربوط به همون صحبتیه که داشتیم...
دقیقا قسمت دوم که رسیدم هم به نظرم اومده بود...
+ خانم کوشکی سراغ طناز و مریم رو گرفتن...
++ از گریه موسیقی کلاس و بعدش امام زاده.... چشمام... حالم خوبه... :)
خدارو شکر.... خیلی بهتر از چند ساعت پیشم... ممنون بابت برکت این زیارت..ممنون که طلبیدید.... ممنون که من بی لیاقت هم قاطی بقیه راه دادید...
+++ دوستون دارم. خیلی. زیاد😘.
مامان طفلی نگرانم شده بود. زودتر رسیده بود مترو دنبالم...
خدایا مرسی که چیزی نمیگن بهم..
مامان بابا... مرسی ک خوش برخوردن... مرسی ک دوستم دارن... ممنون که نشونم میدی خدا...❤❤😍😍😘😘😘😘
دوستت دارم خدا...
حرف دکتر ص:
همه آدما برچسب
Made by GOD رو دارن.... کافیه بدونیم تا برخوردمون متفاوت شه... نگاهمون متفاوت شه و ... ❤😍😘
۹۶/۰۸/۰۵