تولد سودابه
سه شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۲ ق.ظ
امروز... برنامه لاک جیغ دیدن.. کتاب خوندن... سخنرانی یکم گوش کردن... مداحی محرم گوش کردن... صله رحم و رفتن پیش خاله. بعدش مامان و خاله رفتن مطب دکتر برای کشیدن درن خاله و من و آنا بلیت برای سینما. رفتیم فهمیدیم بلیت برای دو روز دیگه بوده!
این شد ک رفتیم سمت شهر کتاب همونجا... وای عالییی بود... نشر چشمه.. چقدر کتاب... چقدر دلم میخواستشون..قول دادم اولین فرصت برم بخرم و بخونمشون دومه دونه ... إن شاءالله.
واسه سودابه کادو پارچه ای و بگ برای هدیه محسن خریدیم.
خاله شب پیتزا داد بهمون
با مامان باید بهتر حرف میزدم
انرژی بی رو نمی تونم تحمل کنم
حالم خوبه در کل
خدایا شکرت
خونه سودابه شد پنشنبه سه ب بعد إن شاءالله. اولش یازده بود بعد جا ب جا کردن ک همه بتونیم بیایم إن شاءالله. خدایا شکررررت کلییی😘😘. قرار نبود تولد سودابه اینجوری شه. خود خدا و زینب کبری براشون جور کردن. اون روز چیذر تابلو رو ببینیم ب محدثه بگم محدثه خوشش بیاد بگه منم شریک و ...
به اینجا برسه. الحمدلله. خدایا خدا جونم کلییی شکررررت😘😘😘
الحمدلله. به قول محدثه ک بعد این حرفا گفت هیچ انفاقی تصادفی نیست... چیذ و ...
۹۶/۰۷/۲۵