دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

پاییز تنهایی ِ ناز ِ من...

چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۴۹ ب.ظ

فکر کن پاییز باشه، هوا ابری باشه، بارون باشه، خونه هم تنها باشی...

ویس های محرم رو گوش می دم... خدایا چه نعمتی بود امسال موسسه... واقعا ممنون ازتون خدا جونم...

باید ویس کلاس رو پیاده سازی کنم... سرما خوردم... بی حالم بسییی...

از دیروز خونه تنهام.... امروزم بابا دیر میاد، بعدشم که عصر میره همون جایی که همیشه میره بعدشم بیاد می خوابه احتمالا. البته فردا راستی تعطیله. مامان هم که از دیروز صبح رفته بیمارستان پیش خاله. 

وای خدایا... مقتل خوانی رو که رفتم تازه الان روضه های موسسه رو گوش می دم می فهمم یکم ، تازه یکم... که چی می گن...

+ همش فکر می کنم اون خواستگاری که قراره هفته دیگه بیادش... فکر می کنم اگه مثلا اون فامیل دور که انقدر شبیه هم بودیم بفهمه من ممکنه برم، اقدام می کنن یا نه...

+ اونم نه... راستشو بگم... فکرم پیش اون یکیه... همونی که بهار دیدمش... و کلی دوسش داشتم! همونی که بعدش جقدر حالم بد شد و جقدر انکار می کردم که به خاطر چی هست... همونی که..........

خدایا ممکنه دوباره بیاد؟ میشه خدا.... ؟

دوست ندارم اینطوری فکرم هر از گاهی بره پیش یکی دیگه... نه خدا... دوست ندارم.... خیانته به همسر آینده م... پس خودت هرچی خیره پیش بیار... یا مهرش رو از دلم بردار... اونم توی این پاییز تنهایی... یا اینکه خودت راهش رو باز کن...

خدا جونم.... خودت کمک کن .... مولای من....

+ تپش قلبام زیاد شده... مامان برگرده شاید بگم یه دکتر بریم...

+ اگه سرما نخورده بودم یا پیاده سازی ویس نبود، امروز می رفتم ملاقات خاله بعدشم انقلاب.... اون جایی که اذر معرفی کرده....

+ هوای حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام.....

+ خدایا من تو رو می خوام...

+ امروز غزل بهم گفت دوستم داره... گفت می دونی دوستت دارم که؟ ... هردومون بزرگ شدیم... من خیلی بچگی می کردم... الان راحت تر می تونه خودش باشه پیشم.. چقدر اذیتش می کردم...
چقدر جای باران و فاطمه خالیه پیشم....

قفسه سینم سنگینه... مال سرماخوردگیه فکر کنم....

حسین... حسین... حسین....

+ شاید پرنیان رو نرم، دورهمی رو هم که نمی رسم، شاید برم گرگان... بستگی به کارورزی م داره.

راستش بعد از اخرین باری که از گرگان برگشتم اون اتفاق خیلی سخت برا افتاد. 16 فروردین 96... حالا می ترسم که برم و برگردم و باز چیزی شود...

نمیدونم... هرچی خودشون بخوان....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۷/۱۲
ترانه زندگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی