دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

پاییز ِ بیست سالگی..

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۵۸ ب.ظ

جلسه ی دوم مشاوره م, با هیپنوتیزم رفتم به سن ِ من ِ 16 ساله ... خودم رو بغل کردم... خود ِ 16 ساله م رو آروم کردم... باهاش حرف زدم, نوازشش کردم. بهش گفتم که مراقبشم.

حالا که برای درست کردن کادوی تولد غزل دارم عکسهای قدیمی رو میبینم, فکر میکنم که واقعا نیاز دارم من ِ 20 سالگی ام رو، من ِ 20 سالگی ِ پاییزو زمستونم رو حساااابییی بغل کنم .... بشینم فقط نگاش کنم ... بگم تو میخواستی خوب شی خودم جون. تو ببخش اون ادمایی که به اون حال انداختنت رو . بگم باید اون اتفاقا میفتاد که الان اینجا باشی و در اینده هم بیشتر پیشرفت کنی به امید خدا.

بگم خودم جونم! فدای اون صورت آب شده ت بشم... فدای اون چشمای غمگینت بشم که حتی دیدن عکس اون موقعت؛ دلم رو زخم میکنه...

بگم غصه نخور عزیزدلم.... بغلش کنم.... بذارم اون من ِ بی جون فقط تو بغلم گریه کنه.... بذارم خالی شه....................

بذارم از غم ِ عمیق ِ عمیق ِ عمیق ِ اون پاییز بگه .... و بعد براش تعریف کنم که کم کم از فروردین و اردی بهشت 94 سر ِ پا خواهی شد خودم جونم... فدات بشم من....

فقط بغلش کنم.... همه ی تنهاییش رو بغل کنم....................


+ امیدوارم تاریخ تکرار نشه! این مشاوره رفتن اون مشاوره رفتن نباشه!

خدایا بهم صبر و اگاهی بده. بصیرت بده. بینش بده. قدرت درک بده. خدای کمکم کن. بغلم کن. خودت از نیت من شاهدی. پس نذار رفتارم انقدر بد باشه.

خدایا.... نگویم دستم بگیر, عمری ست گرفته ای؛ مبادا رها کنی....

+ محکم تر خدا... محکم تر.... ببند به خودت منو .... :*

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۵
ترانه زندگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی