دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

۱۵ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

میدونم کمکم میکنی. میدونم دستمو میگیری. مث همیشه. لحظه آخر بیشتر حتی.

میدونم به مو می رسه ولی پاره نمیشه.

میدونم

میدونم

میدونم...

فقط آرومم کن.... فقط قلبمو آروم کن......


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۷ ، ۰۱:۱۶
ترانه زندگی
نمیخوام خودخواه و ناشکر باشم.
فقط
وقتی از بیرون اومدیم با مامان، و دیدم که آبمیوه ای که عمو برای عیادتم آورده بود رو باز کردی و شده مزه ی بساطت ....
+ میام اتاق و بغضمو میشکنم، صورتم خیسه و این روزا بهونه ی قطره ی چشمام منو مرخص می‌کنه از جواب دادن به چراها........
آخ آخ آخ...
+ آخر قصه من نزدیکه...
اینطوری پیش بره فکر کنم واقعا نزدیک باشه. با وجود هجوم اینهمه فکر و اینهمه حال بد و این سردرد، سکته هم این روزا برام چیز عجیب و دوری نیست حتی....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۷ ، ۰۰:۱۵
ترانه زندگی

چشممو عمل کردم راستی.

امروز رفتم و لنزم در آوردم. الحمدالله.

+خدایا شکرت بابت محبت خونواده. بابت تو. بابت بودنت.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۷ ، ۰۰:۲۱
ترانه زندگی

باید یه جایی این پرونده بسته شه و تموم شه.

من عمیقا خسته م از این زخم ِ قدیمی و چرک کرده که هی داره برام تکرار میشه.

نمیتونم باور کنم این ترانه همون ترانه ایه که اونقد قوی بود. اما امروز وقتی درباره این زخم خیلی سربسته صحبت می‌کنه با فاطمه، یه چیزی واقعا روی سینه ش سنگینی می‌کنه. و هنوزم که هنوزه حالش بده از حرف زدن و یادش آوردنش. این ترانه همون ترانه ست؟

چرا انقد اشوبم؟ چی شدم؟ چرا نمیتونم بخوابم و با وجود مسکن و کم خوابی و خستگی، هنوز بیدارم و سردردم خوب نمیشه؟

چی میشه که یهو به شدت از این زندگی ت می بری.... و میخوای یه جایی همه چیو کات کنی و دوباره شروع کنی... اما اگه بتونی... اگه بتونی...

کاش مشاور رو زود فاطمه خبر بده. حقیقتا اینه که حالم واقعا خوب نیست. نمیدونم بابای دوستش در مورد دارو هم چی بهم خواهند گفت.

آخ که چقد سنگینه یه چیزایی رو سینم...

حس میکنم قلبم تحت فشاره...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۷ ، ۰۰:۲۰
ترانه زندگی

چقد سکوت...

حرفم نمیاد و از هر جمعی گریزان شده ام...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۳:۵۴
ترانه زندگی