دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

۱۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

خدای من 

می‌خواستم بهت بگم دیدی بازم خراب کردم

ناراحتش کردم

خدای من

چقدر سخته اولویت بندی بین حرفات...

انجام واجبت و رعایت درست حجاب و احترام پدر و مادرت که گفتی..

 مخصوصا مادر.

می‌خواستم بگم خدای من

خیلی قلبم سیاه شده

منو از آدما پس بگیر، منو دست خودم نسِپار ...

می‌خواستم بگم خدای من...

قلبم خسته ست. دست قلبم رو بگیر مهربان ترین....

می‌خواستم بگم خدای من...

نذار دنیا دست و پای دلم رو ببنده.... کمکم کن قلبم و اعمالم انقدر سیاه نشه....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۳۴
ترانه زندگی

خدایا نمی دونی چقدر شیرینه وقتی قلبم تیر می‌کشه و حس می‌کنم که جز برای تو درد نمی گیره این قلب....

کاش واقعیتش هم همین باشه.

خدای من نمی‌دونی چه شیرینه وقتی حس می‌کنم الان کنارمی و داری بهم لبخند می زنی و لبخند هدیه می کنی....

خدای من... مرسی... عشق من .... دوستت دارم.

مرسی از همه دردهای عمیقی که منو به شما نزدیک تر کرد....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۰
ترانه زندگی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳۱ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۲۶
ترانه زندگی

خدای من!

احیای شب نوزدهم عالی بود. موسسه.... حس و حال همون موقعم. گریه هام. که تا فردا بعدازظهرش چشمام میسوخت. جیغ زدنام در حدی که صدام گرفته بود.

شب بیست و یکم رفتم همون جایی که دوسه ساله می رم. اینکه این چندسال که می‌رفتم راضی بودم. بعد امسال رفتم اونجا خوب بودا ، اما بنظرم میتونستم خیلی بهتر استفاده کنم. همش تو حس و حال موسسه بودم...

امروز از شیدا پرسیدم که مثلا مزار شهدای دم خونه الناز اینا چطوره. مراسم هست یا نه. ساعتش چنده و اینا. که فردا برم اونجا شاید بهتر باشه.

بعد افطار با مامان رفتیم پارک پیش فسقلی. ساعت دوازده اینا ی شب تونستم آنلاین شم. دیدم کانال کلاسمون گذاشتن که بچه های مشترک ۵ با توجه به استقبال زیاد ، می‌تونیم توی مراسم احیای فردا شرکت کنیم.

وای خدایا چقدر خوب و عالی و عشق... چقدر خوشحال شدم. ممنون واقعا خدا. خدای گلم شکرت. إن شاءالله که بشه بریم.

امشب تو ماشین ویس های شب قدر موسسه رو گذاشتم. مامان خوشش اومده بود. هی می گفت بذار. وقتی متوجه شد که فردا هم هست گفت بپرس ببین منم می تونم بیام یا نه؟ . ولی می دونم که نمی ذارن ... ولی خوب می شد اگه میومد. دوسش دارم خدا. بعد از شما و نماینده هات عشقمه. یه عشقیه در راستای شما.

ممنونم خدای گل و عشق و جون و دلم ❤❤😘😘😘❤❤😘😍😍😍😍

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۳۵
ترانه زندگی

بس که دست قضا،

بسته بال مرا

روز و شب ز گلویم، ناله خیزد و بس، آه

ناله خیزد و بس....


+ نمیدونم چی بگم. چقدر چقدر چقدر چقدر ....

بعضی چیزا رو نمیشه گفت. نباید مرورش کرد حتی.

نمی دانم چه می خواهم خدایا....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۳۷
ترانه زندگی

مریم کریمی رو دیدم امروز!

توی دانشگاه! اونجا درس می‌خونه. شناخت منو.... سلام علیک کرد. عروس شدههه😍. خداروشکر ک می‌بینم هر کدومشون موفق تر از دیگری هستن.

فاطمه اکبری توی کلاسهای حوزه... مریم اینجا... عجیبه خیلی...❤😘

خدایا شکرت.

+ استخاره جوابش بد اومد. استخاره ی ازدواج نکردن و مجرد موندنم برای همیشه.....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۵۹
ترانه زندگی

بذار از اول بگم. تو هفته گذشته گروه باقیات اعلام کرده بود افطاری میدن هرکیم بخاد می‌تونه بره سر مزار شهدا بود، ب تاریخ شنبه ۲۰ خرداد. کمک هم قبول میکردن. خیلیییی کم ریختم و نیت کردم ک إن شاءالله برم هم.

این یه قسمت. قسمت بعدیش اینکه پنجشنبه خیلی کسل و بی حوصله و بی برنامه بودم. بعد یهو زهرا پیام داد ک الی و شیدا دارن میان اینجا اگه میخای بیا. رفتیم اونجا و بجز شکوفه و محدثه بقیه دور هم جمع شدیم. بعد یهو زهرا از برنامه کهف شب تولد امام حسن مجتبی علیه السلام گفت. الناز گفت ک آره میرن. گفتیم میشه بریم؟ گفت میپرسم اگه اتوبوس جا داشت. شبش گفت اتوبوس خداروشکر برای شما جا داشت.

قرار شد برم. اونجا یه خانمی نذر کرده بود حاجت گرفته بود و چند ساله این تاریخ افطاری میدن. بعد مامان منو رسوند دم شهرک الناز اینا. دم خونه الناز اینا تا اتوبوس رو با ماشین مامان رفتیم. نمی‌دونم همسایه الناز فکر کنم پرسید از مامان که شما نمیاید؟ مامان گفت نه نمی‌دونستم میتونم بیام و اسم ندادم. الناز گفت کنسلی داشتیم و میشه بیاید. همون جا مامان تصمیم گرفت بیاد و اومد. و چقدر خوب بود.ببین چجوری روزی آدم میشه. دومین بازم بود کهف می رفتم. دعاهای امام حسنی.... غربتشون... کریم بودنشون.... نشستن روی خاک و تکی و تهران زیر پات کنار شهدای عزیز گمنام... روزه... ماه مهمونی خدا....

خیلی خوب بود. خدایا شکرت. خیلی شب قشنگی بود.

إن شاءالله کربلا به زودی....


حالا اون افطاری مزار شهدا، بعد از جریانات تروریستی، برنامه کنسل شد. بعد گفتن که داده شده به کهف هزینه ش! خیلی عجیب بود.... خیلی..... نمی‌دونم چی بگم. ولی کهف الشهدا خیلی جای خوبیه. خدایا شکرت..... خلوتش، ارامشش.... شهداش... آسمونت... کوچیک بودن همه چی ....و و بزرگ بودن خودت خدا.... درکش...إن شاءالله ❤😘

نصف مهمونی ت گذشت خدا.... کمک کن خوب استفاده کنیم :((

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۵۸
ترانه زندگی

یه نیاز داریم، یه احساس.

وقتی با هم در تضاد باشن باید ببینی کدومش می چربه و ارزش بیشتری داره.

خدایا خودت کمکم کن عزیزم. من احساس رو می خوام. من احساس نزدیکی به تو رو میخوام در مقابل خیلی نیازا. من تو رو میخوام. خودت میدونی چه خبره. کمک کن عشقولی من... نفس من جون من عشق من همه هستی من زندگی من عمرررر من😘😘😘😘😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۵۵
ترانه زندگی

ارجاع به پست ۱۵ اردی بهشت.

شاید می خواد محققش کنه.

شاید این بی قراری و دل سوختن پیش زمینه وجود و حضور و لمس حضورش تو قلب و جونم باشه.. اگه اینطوریه بی شک راضیم محبوب دلم. فقط خودت هدایتش کن ... ❤😘😘😘

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۰۹
ترانه زندگی
امسال روز تولدم کلاس آرام داشتیم. این خودش ی هدیه بزرگ از طرف خدا بهم بود. مرسی خدا...
بعدش وسط کلاس برام تولد گرفتن. استاد گفت آموزش از امسال تصمیم گرفت ی هدیه ب بچه ها بده برای تولدشون. از این ماه شروع میکنیم. اسامی متولدین ماهم رو پاور کرده بودن. بهشون هدیه دادن و بعد استاد گفت امروزم ک تولد بعضیاست.
خدایا خدای من.... یعنی اصلا فکرشم نمی کردم. کل بدنم می لرزید از هیجان و خجالت. سودابه کیک درست کرده بود و آورده بود. خواهران سه تابی میگفتن ما هم می دونستیم. مرجان بهم هدیه داد. همون روز کنار آرامی ها و بعدش پشت بوم رفتن و جوج زدنمون و چای ذغالی اونم توی روز تولدم.
بعدش بلیت قطار برای مشهد توی عصر روز تولدت.... با دوستات. تبربکاشون. حس خیلی خوبی بود شکر خدا.
از استاد تشکر کردم میگفت کار سودابه بوده همش از هفته پیش می‌گفت چی بذارم و ... .
از سودابه تشکر کردم. می‌گفت می‌خواستم خوشحال شی.
امسال خدا سوای مهر خونواده و حضور قشنگشون❤، هدیه بهم هم قرآن رو از طرف خاله داد، هم مشهد، هم کلاس روز آرام و هم برنامه جوج توی اون روز، هم غافلگیری م توسط این عزیزا ❤😘
خدایا مرسی. دوستت دارم خدا.
مرسی که همیشه عالی ای. خدایا خلا قلب و دلم رو خودت پر کن. خودت مرهم و پناهش باش. جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب...❤
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۰۰
ترانه زندگی