دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

کمک ... پدرم... امامم...

يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۵۴ ب.ظ
می ترسم.
می ترسم که دارو لازم بشم.
می ترسم از این حالتام.
از اینکه امروز انقد بی پروا می رفتم جلوی ماشین ها، که ماشینه یهویی جهتشو عوض کنه با اون سرعتش...
می ترسم از خودم.
می ترسم.
می ترسم از این بلند بلند گریه کردنا و هق هقا وسط خیابون توی روز.
می‌ترسم از اشکایی که تو مترو همینطوری می ریزه.
می ترسم از حالم که جلوی رییس دانشگاه هم بد می شه و گریه م می گیره.
می‌ترسم انقد حالم بد می شه که نمیتونم راه برم.
می‌ترسم وقتی وسط گریه می بینم دستمالم قرمزه و می بینم بینی م خون میاد.
می ترسم از این روزام.
از این لحظه لحظه عوض شدن حالتام. مودم.
واقعا می ترسم.
می ترسم از اینکه وقتی روشا رو میبرم دستشویی، یهو کلافه میشم و قاطی می کنم و می زنم ب سر و صورت خودم.
می‌ترسم.
من می ترسم خدا.
من میترسم امام زمان. بابای مهربونم. امام زمانم. می ترسم. بیشتر از همیشه. بی پناهم. به خدات قسم بی پناهم......
کمکم کن. مثل همیشه. این بار شاید یکم بیشتر....
کنار اومدن با خاطرات اعتیاد و دیدن شدت گرفتنش توی این روزا واقعا آسون نیست واسه به روح خسته و زخمی مث من...
من قوی نیستم مث هواداراتون. خودتون کمکم کنید.
که عاجز و ناتوان و مستأصل روی به خودتون آوردم.
+ من از به جهان آمدنم دلگیرم
آماده کنید جوخه را, می میرم . . .

+ حس یه دختر دبیرستانی عاجز و ناتوان رو دارم.
مثل همون روزا.
همون حسا. با این تفاوت که الان ترم آخر ارشدم نه یه دختر دبیرستانی. اما چرا؟
چرا نمی تونم حل کنم این قضیه لعنتی رو؟
وای که چقدر حالم بده.
دارو نمیخوام.
واقعا دارو نمیخوام.  
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۲۹
ترانه زندگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی