دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

دختر شیشه ای

طرح نقش سکوت بر قامت دلم

کلمات کلیدی

.

امروز... ۵ فروردین

يكشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۵۷ ق.ظ

سلام....

امروز روز خیلی بود خداروشکر....

آذر و زری و خاله و کرج و خاله تهران.

فقط نمیدونم چرا من حالم بده. از دیدن شادی..... حس بدی دارم. و حس بدتر وقتی خاله نازنین با همون شخص مورد نظر. رفته بیرون بعد اون جریان....

میدونم این یه اتفاق خیلی جزئیه اما اینکه همه فهمیدن و پس زده شدی و فکر می‌کنی می شد که بشه مخصوصا با سوره یوسف ... و بعد الان حس پس زده شدن و دونستن همه و کالا بودن و در معرض دیدشون بودن و نبودن خیلی سخته.‌...

یکی هم اینکه تهران برگشت گفت باهاش خصومت دارم......... دوباره منو برد به ... لعنتی.

و بعدیش درخواست برای رفتن پیش خونه ی جینا فردا شب.... متوجهی دلیلش رو که؟ :((

و بعد تر روشا و انگشت کردن توی لیوان مشروب .... بچه ی معصوم چه گناهی کرده خدا....... :((

و بعدترش پیغامش برای اینکه تک پری؟

#من_از_این_کوفتی_متنفرم :((

روز خیلی خوبی بود. بارون ناااااز، بودن با مامان و رانندگی و کلی حس خوب. خوشحال کردن خاله مامان و ... . تلاش برای صله رحم.

فقط اینا اذیتم می‌کنه. کاش زودتر حداقل اون اولیه مشخص شه. گرچه از نظر خودشون چیزی لازم نیست که مشخص بشه . . . . :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۰۶
ترانه زندگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی